فرهنگ مکتوب خودخواه است.هیچ به فکر فرهنگ شفاهی نیست.برای خودش یک پادشاهی ای بهم زده است و فرهنگ شفاهی را هم برای یک عده بی سواد و بی فرهنگ می داند.کسانی که جز بددهنی بلد نیستن و کلمات بی ریا آن ها را بی ادبی می داند.فرهنگ مکتوب می خواهد بخش عظیمی از جامعه را نادیده بگیرد و سرکوب کند.چیزی به اسم آبرو وجود دارد و شخصیت اجتماعی که سعی می کند مودب باشد و از خودش تصویر خوبی بسازد.تصویری که زندگی اش به آن بستگی دارد.اما خیلی از آن ها بین دوستان شان کاملا خودشان هستند و یک آدم دیگه.نه جلوی دوربین و نه روی کاغذ سعی می کنند خودشان نباشند.منظور این نیست که صرفا کسی که بددهنی می کنه،خودشه.اما اگه خود کسی این جوریه باید به اندازه کسی که به اصطلاح مودبه به یک اندازه فرصت داده بشه و سانسور نشه.چرا باید کسی از خودش که این جوریه خجالت بکشه و اجازه ابراز وجود نداشته باشه؟ضمن اینکه من می دونم اون شخص نماینده بخش وسیعی از جامعه است و اونا رو بازتاب میده.به هر حال به اندازه خودم بین جامعه بودم.البته یک عده خواهند گفت که هر حرفی رو نباید هر جایی زد.اما من مگه میگم باید زد و مگه خودم میزنم.خود من شخصا جز پیش دوست های نزدیکم این جوری نیستم.حتی آدم درون گرا و کمی خجالتی ای هستم که پیش راننده تاکسی و هر غریبه دیگه ای این جوری نیستم.هرکسی که یک دقیقه است من رو دیده و یک جوری برخورد می کنه انگار سال ها است من رو می شناسه.اما کاغذ هرجایی نیست.حتی کاغذی که منتشر میشه.مسخره است که در این مورد حرف از بچه ها می زنن.درحالی که فضا انقدر برای این افراد باز است که بیش تر از ما می فهمند و چیزی برای شان نداریم.اونا لنگ ما نیستن.به هر حال کاغذ بازتاب جامعه است.مشکل از کاغذ نیست،از جامعه است.ضمن اینکه سیستم باید روی چنین چیزهایی مدیریت داشته باشه،نه اینکه ریشه کن کنه.پس نتیجه می گیریم که این حرف ها بهونه است.عرضه اش رو نداره یا می خواد با حمایت نکردن از این چیزها تصویر خوب خودش رو حفظ کنه.می خواد با آزادی بیان مقابله کنه.آزادی بیان یک چیز مطلقه و با این حال رویایی و بی معنی.هرکسی تصورش از آزادی بیان محدود به خودشه.آن ها حتی برای آزادی هم حد و قانون می گذارند.به نظر من که آزادی شخصی است و ما چیزی به اسم آزادی جمعی نداریم.کسی به کسی آزادی نمی دهد و به همراه کسی هم آزادی بدست نمی آورد.آزادی ما در گرو اسارت دیگری است.همیشه از آزادی دیگران اذیت می شویم.همیشه از حرف های بعضی ها فشاری می شویم و ترجیح می دهیم که آن حرف ها را نشنویم.کاغذ باید به درونی ترین لایه های انسانی که نویسنده اش هست نفوذ کند و ضمن آن به لایه های تمام انسان ها.باید شخصی ترین مسائل را به صادقانه ترین صورت بیان کند.باید شرایطی را فراهم آورد که ما دست از فریب دادن خودمان برداریم و سعی کنیم خودمان باشیم،نه یک انسان خوب.نه کسی که دیگران دوستش دارند و نه کسی که برای یک چیز بی معنی می جنگه.کسی که می جنگه که صرفا جنگیده باشه و نگن که تنبل و بی رگه.کسی که مجبوره برای چیزی بجنگه که نیازی به جنگیدن براش نیست.