من از مستقل شدن زن ها حمایت می کنم و خودم هم اگر بخواهم ازدواج کنم،باهمچین زنی ازدواج می کنم.البته که بعضی از مردها ممکن است بگویند زنی که دستش تو جیب خودش برود،دیگه به حرف مردش گوش نمی کنه.گوش نکنه.شاید یک مرد مدیر یک خانواده باشد،اما ارباب اعضای خانه نیست.البته مدیر بودن حتی به معنای نان آور خانه نیست و زن هم می تواند مدیر خانه و خانواده باشد.اما به هر حال هر کس زندگی فردی خودش را دارد.ما داریم درباره بخش های مشترکی از زندگی صحبت می کنیم.خود من دلم نمی خواد که اسیر کلیشه های جنسیتی بشم و با این حال یک زن و مرد می توانند زندگی مشترک سنتی ای داشته باشند؛ اگر باهم این طور توافق کنند.اما به هر حال اسمش زندگی مشترکه و دونفر سعی می کنند که گوشه ای از کار رو بگیرند.ممکنه یکی کار کنه و دیگری به کارهای خانه برسه،درحالی که اونی که کار می کنه زنه و مرد به خونه رسیدگی می کنه.ممکنه اصلا بچه دار شدن جزو برنامه های مشترک شان نباشد و اگر هم باشد باید تقسیم وظیفه منطقی ای صورت بگیرد.مثلا شکی نیست که بچه کوچیک تا یک سنی به کنار مادرش بودن احتیاج داره و درست نیست که مجبور باشه کار کنه و از بچه اش دور باشه.به هر حال زن و مرد می تونن نیاز های خودشون رو باهم قاطی کنند و به مستقل شدن هم کمک کنند.مثلا اگه یکی می تونه موهای دیگری رو کوتاه کنه،چرا این کاررو نکنه.اما به هر حال یکی ممکنه یه چیزی بخواد و دیگری نخواد یا یکی چیزی رو کم بخواد یا یه جور دیگه.نباید یکی به پای اون یکی بسوزه.