پول زیادی ندارم و با این حال هیچوقت این همه پول نداشته ام.صادقانه نمی دانم باید با این پول چکار کنم و از آنجایی که منبع درآمد دیگری ندارم و این منبع درآمدم هم موقت و کم است می ترسم پولم را حیف و میل کنم.نمی دانم این پول کم را پس انداز کنم و یا با ولخرجی به خودم خوش بگذرانم و یا جفت شان.اما به نظرم آن قدر پولی نیست که بتواند هر دو گزینه را پوشش دهد.می گویند اگر به نویسندگی علاقه داری،کلاس برو و برایش خرج کن.برای علاقه ات هزینه کن و اصولی این کاررا یاد بگیر.می گویم می خواهم چاق شوم و می گویند که شیرخشک و سرلاک بگیر.مسئله این جاست که در سن عجیبی ام.در سنی که کاری ندارم و سربازی.معمولا سربازها را تحت حمایت می گرفتند وحالا می گویند تویی که سه روز بیکاری می توانی کار کنی.از طرفی وضعیت اقتصادی خراب است و تو به خاطر سن و سالت رویت نمی شود که پول بگیری.مس گویند که پولت را سکه بگیر که بی ارزش نشود.اما من با وجود منطقی بودن این پیشنهاد می گویم که اگر من چیزی خواستم بخرم چی؟مادرم در جواب می گه که آخه تو چی می خوای؟هرچی بخوای ما برات می گیریم.واقعا؟هرچی بخوام؟بدون پرسش و پاسخ.آدم پول خودش رو بدون هیچ نگرانی ای خرج کنه،بهتره.اما خودم واقعا چی می خوام؟به کتاب علاقه دارم؟اما نمی خوام پول خرج کتاب هایی کنم که برام عوام نوشته میشه و چیزی جز تقلید از آثار بزرگ نیست.آثار بزرگم که تو اینترنت و تو کتاب خونه به وفور یافت میشه.بعدش هم،مگه چه قدر میشه کتاب خرید؟با این پول کم فقط باید زمان زیادی رو صرف انتخاب کتاب کرد.کی اعصابش رو داره؟تازه پشیمونی بعد از خرید هم هست که چرا این کتاب رو خریدم و انتخاب بهتری نکردم.خوش گذرونی هم با این هزینه ها زیاد نمیشه کرد و ضمن اینکه خوش گذرونی تنهایی حال نمیده.شخصا ترجیح میدم که حتی با دوست پسر هم تفریح نکنم.با دوست دختر حتی اگه من براش خرج کنم.من از آن هایی هستم که دلم می خواهد رابطه با جفتم برایم جای هر رابطه ای را بگیرد.دلم می خواهد زنم همان رفیقم باشد.اما حالا کسی را ندارم و دلم هم نمی خواهد برای کسی که هیچی بین مون نیست و شاید او از من خوشش نیاید،بی خودی پول خرج کنم.دلم می خواهد به خودم برسم،لباس خوب بپوشم و انواع مختلفی از لباس ها را برای مناسبت ها و موقعیت های مختلف داشته باشم.اما مگه چه قدر پول دارم؟تهش بتوانم چند تیکه لباس بخرم.بیش تر از هرچیزی دلم می خواهد کت شلواری برای عروسی پسرخاله ام بخرم.اصلا نمی توانم تحمل کنم که به جز کت شلوار با هر پوشش دیگه ای وارد چنین مراسمی بشم.هرچند که دختر موردعلاقه ام اگر همراه من باشد،شاید که نه قطعا اسپرت پوش خواهد بود.به جهنم.هرکسی هرطور که دوست داشته باشد،لباس می پوشد.هرچند که خیلی دلم می خواهد او را در لباس شب ببینم.واقعا با خودم فکر می کنم که باید پولم را خرج چیزهایی کنم که دلم می خواهد و به خودم سختی الکی ندهم.انقدر به پول وابسته نباشم و فکر نکنم که دیگر نمی توانم بدستش آورم.به هر حال من که قبلا این پول را نداشتم و زندگی ام را می کردم.پول برای خرج کردن است دیگر.همه اش که نمی شود پس انداز کرد.آن هم چس مثقال پول را و تا آخر عمر در حسرت زندگی کنی.به جایش سعی کن که پول بیش تری دربیاوری.به جای حفظ پولی که به دستت می رسدپول بدست بیاور.حداقل برایش سعی کن.مدیریت مالی به معنای خرج نکردن نیست و اسم این کار خساست است،نه مدیریت.به هر حال گاهی باید برای خودت چیزی بخری.باید برای خودت ارزش قائل باشی.برو و کت پرو کن و به یک آرزویت جامه عمل بپوشاند.حالا هم وبلاگ زدی و یکی دیگر از آرزوهایت را برآورده کرده ای.اما مثلا تعمیر کردن گوشی ات و حتی هنذفری ات واجب نیست.شخصا ترجیح می دهم که به جای آن،یک هدفون داشته باشم.خریدن دوچرخه واجب نیست،اما اگر توانستید برو و گواهینامه بگیر.ببین چه کار یا کارهایی می توانی با پول ات انجام دهی و انجامشان بده.نترس.تو باید استفاده از پول را یادبگیری و به هر حال در آینده بیش تر با آن سروکار خواهی داشت.پولی که خودت درمیاوری و البته مدیریت اش برای یک خانواده هم در دستان تو خواهد بود.اما اول باید مدیریتش برای یک نفر که خودت هستی را یاد بگیری.پول برای استفاده کردن است،نه اینکه بگذاری زیاد شود و دست بهش نزنی.اینکه کاری ندارد.تازه هیچ چیزی نصیبت نمی شود.فقط یک پولی است که هر لحظه ارزشش کم تر می شود.پول درآوردن و خرج کردن یک مهارت است،دست کمش نگیر و این به معنای این نیست که پول همه چیز است.