?
فیلم سینمایی «درخت گردو»، اثری قابل تحسین و تاثیرگذار از «محمدحسین مهدویان» است که با نگاهی به قبح جنگ، به این واقعهی هولناک میپردازد. مهدویان در پنجمین فیلم سینماییاش، داستانی واقعی در دل حادثه را روایت میکند که سرگذشت زندگی فردی بنام «قادر مولان پور» است.
مهدویان همچون آثار قبلیاش، فرم روایی مستند گونهی خود را در این اثر هم حفظ کرده که نشان از جسارت و شناخت او، در بکارگیری این لحن از روایت است. او با ساخت درخت گردو، ثابت کرد که خیلی خوب کارکرد درام را میشناسد و میتواند احساس مخاطب را برانگیزد.
مهدویان باعبور از دوگانه ردخون و تیپ سازی و قصه گویی آن جنس از سینما، اینک به راوی گری شخصیت ها روی آورده است. روشی که شاید امروز الگوی مورد پسند برای خیلی از فیلمسازان نباشد اما او توانسته علیرغم شماری از کاستیهای اجرایی از جمله میزانسن به مدد اجرای خوب معادی فیلم قابل قبول درخت گردو را برای مخاطبین خود به ارمغان بیاورد.
برای یک فیلمساز، امر مهمیست که بتواند بیننده را با خود همراه کند و به قلب و روح او نفوذ کند که به نظر میرسد مهدویان در این امر، موفق عمل کرده است.بزرگترین دستاورد این فیلم، رونمایی از بازی درخشان و باورپذیر «پیمان معادی» ست که با ظرافت هر چه تمام در نقش «قادر» هنرنمایی کرد و به جرات یکی از پدرانِ ماندگار تاریخ سینمای ایران خواهد شد.
?
حضور پررنگ «هادی بهروز» به عنوان مدیرفیلمبرداری و «حبیب خزاییفر» در قامت آهنگساز، بیش از هر زمان دیگر در این فیلم به چشم آمد. ترکیب تبحر و خلاقیت این دو نفر، در ایجاد لحن مورد نظر کارگردان و کمک به فضاسازی بیشتر، تاثیر فراوانی داشت که به عنوان دو عنصر سمعی-بصری موفق عمل کردند. در درخت گردو، هرگز نمی توان یکی از این دو عنصر مهم را بر دیگری ارجحیت دانست و موسیقی و تصویر، مکمل یکدیگر بودند.
خلاقیت مهدویان به اینجا ختم نمی شود و نشان داد که در تکنیک هم برنامه ها دارد. بکارگیری از فرمت تصاویر دوربین آنالوگ در سکانسهای مربوط به زمان قدیم، استراتژی فوق العاده کارگردان برای محبوس کردن کاراکترها در کادر چهار در سه (مربعی) است که بر التهاب و تنش مخاطب میافزاید.
از دیگر نقاط قوت فیلم سینمایی درخت گردو، سایر بخشهای فنیست که بدون ذرهای برآمدگی و اغراق، موفق ظاهر شدند. همچون طراحی چهرهپردازی، گریم، طراحی صحنه و طراحی لباس. در مجموع، «درخت گردو» اثری ماندگار است که مخاطبش را درگیر میکند.
ظلم تحمیل شده بر مردم این سرزمین در چنین وقایعی، غیرقابل انکار است و هرگونه برچسب منفی، به آن پیوند نمیخورد . طبیعیست که درخت گردو، مخالفان و موافقان خاص خودش را دارد، اما از این نکته غافل نشویم که این فیلم به یکی از معضلات و دغدغههای اکثریت مردم جامعه یعنی اوضاع «کولبران» هم نیم نگاهی داشته است.
همان اوایل فیلم «درخت گردو» آخرین ساختهی محمدحسین مهدویان صحنهای وجود دارد که قهرمان مرد فیلم، قادر، به اطرافش نگاه میکند و دنیایی که در عرض نصف روز زیر و رو شده است. قاب واید هادی بهروز، صدای سرفهی بیامان مردم و صورتهای سوخته و تاول زده لرزه به اندامتان میاندازد. این یک قاب آخرالزمانی است. اوج مهارت کارگردانی محمدحسین مهدویان و در حد و اندازهی استانداردهای بهترین فیلمهای آخرالزمانی دنیا.
درکل نوشتن از فیلم «درخت گردو» بدون این که بخواهیم احساساتی بشویم کار سختی است و اصلا به نظرم کار غیرممکنی است. این فیلم ساخته شده تا عواطف انسانی مخاطبش را هدف قرار بدهد. تقریبا یک ربع بعد از شروع فیلم پشت سر هم ضربههای عاطفی به تماشاگر وارد میشود. تفاوتش با بقیهی فیلمهایی که میخواهند به زور تماشاگر را زیر بار تکانههای احساسی قرار بدهند این است که مهدویان نه با دیالوگ، نه با داد و بیداد که با ابزار سینما، با تصویر و بازی بازیگران این حس را در مخاطبش ایجاد میکند.
?
دیدن «درخت گردو» از مهدویان خیالم را راحت کرد که حالا میشود دربارهی سینمای مهدویان صحبت کرد. فیلم به فیلم تجربههای رواییاش را تغییر داده و در کارگردانی پختهتر شده است. در حالی که اکثر استعدادهای سینمای ایران از روایت ملودرام میترسند و تصور میکنند ملودرام ژانری است که نمیتواند توجهها را جلب کند. در سالهای اخیر ملودرام به جز در فیلمهای فرهادی از سینمای ایران کمکم حذف شده است و حالا مهدویان یکی از بهترین ملودرامهای تاریخ سینمای ایران را با پسزمینهی جنگ ساخته است.
«درخت گردو» از آن فیلمهایی است که در زمان درستی ساخته شده و این هم هوشمندی سازندهاش را نشان میدهد. در شرایطی که کشور در بزنگاهی تاریخی قرار گرفته فیلم مهدویان علیه فراموشی است. یادمان میآورد که جنگ چه پدیدهی مخوفی است و چطور مردم بیگناه را قربانی میکند. «درخت گردو» فیلمی ضدجنگ است. فیلمی انسانی و به طرز نفسگیری تلخ. تلخی عمیقی که از واقعیت جنگ میآید. اول فیلم نوشته شده که براساس یک داستان واقعی است و کارگردان هم فیلمش را کاملا واقعگرایانه نوشته. پیمان معادی حق مطلب را در مورد کاراکتر مرد قهرمانی که نقشاش را بازی میکند ایفا کرده است.
بدون معادی فیلم «درخت گردو» نمیتوانست تا این حد تاثیرگذار ظاهر شود. استانداردهای بازیگری را با نقشآفرینیاش تغییر داده است. جوری که بار سنگین اندوه را با چهرهاش نمایش میدهد و قامتی که مشخص است زیر حجم سختی ها دارد خم میشود اما سعی میکند خودش را حفظ کند و سر پا بماند.
فیلم البته که بدون نریشن و صدای مینا ساداتی هم میتوانست کار خودش را انجام بدهد و حتی به نظرم بهتر هم بود هر چند گذاشتن تمام بار فیلم روی شانهی بازیگران و تصاویر ریسک محسوب میشد و قطعا مهران مدیری انتخاب چندان مناسبی برای نقش دکتر اما این نقاط ضعف در کلیت فیلم «درخت گردو» تاثیر چندانی نمیگذارند. فیلم به حدی تاثیرگذار است و کار خودش را در برانگیختن احساساتتان درست انجام میدهد که نمیشود با گفتن ضعفهایش از ارزشهایش کم کرد.
موسیقی حبیب خزاییفر در فیلم «ماجرای نیمروز ۲: رد خون» قرار بود فضای ملودرام فیلم را تشدید کند و گاهی زیادی بود اما در «درخت گردو» حضور موسیقی خزاییفر به درآمدن حس صحنهها کمک میکند علاوه بر این که اگر آنقدر مقاومت داشتید که در طول فیلم بغضتان نشکند آن موسیقی پایانی روی تیتراژ با یک علیرضا قربانی درجه یک و ترانهای ملی بالاخره مقاومتتان را در هم میشکند.
«درخت گردو» به لحاظ سینمایی یک فیلم آخرالزمانی درخشان است و به لحاظ احساسی فیلمی ملی که مردم را به هم نزدیک میکند. ما در چشیدن رنج جنگ شریک بودهایم و این فیلمی علیه فراموشی است. برای آنهایی که جنگ را دیدهاند که به خاطر بیاورند چه بر سر ایران آوردند و برای آنهایی که متولد ۶۷ به بعد هستند تصویری دقیق و روشن از آن چه بر تاریخ این مملکت گذشته است.
مهدویان در درخت گردو از رنجى مى گوید که در ناخودآگاه جمعى ما ریشه دوانده و میان برگ هاى گمشده تاریخ این مملکت از یاد رفته است. از سردشت و کودکان و تاول ها و پدران و مادرانى مى گوید که جانشان، امیدشان، عشق شان و در یک کلمه همه چیزشان سوخت اما کسى نه توانست و نه خواست که از آنها بگوید. اما مهدویان با ذکاوت، خوش ذوقى و فرم مستندگونهاش به لایه هاى زیرین رنج این آدم ها نفوذ مى کند و در مقابل دیدگان مخاطبش ضجه ها و پریشانى هایشان را به وضوح به نمایش مى گذارد تا سیلى محکمى باشد بر صورت همه ما که ندیدیم، نتوانستیم ببینیم یا نخواستیم ببینیم.
درخت گردو یک پیمان معادى بى نظیر دارد. معادى تمام انرژى و توانش را در میانه سکوت هایش جمع مى کند تا همه آن را در راهروى بیمارستان فریادى کند که مى گوید:
سوختم!
سوختم!
سوختم!
معادى با بازى یکدست و عمیقش بى شک یکى از شانس هاى دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد خواهد بود. مهران مدیرى و مینا ساداتى هم بازى هاى متفاوتى از خود ارائه مى دهند. بازى مدیرى چیزى شبیه همان مدیرى فیلم دیدار است. جنس بازى که این سالها بواسطه نقش هاى کمیک اش از خاطر مخاطب رفته بود.
درخت گردو از آن دست فیلم هایى است که باید چندبار دید تا بیشتر قادر و تمام آن لحظاتى که تجربه مى کند را درک کرد. اما همین بار نخست هم تأثیر خود را بر ذهن و جان مخاطب مى گذارد.
?
نقدی منفی بر درخت گردو
زمانی که قصد به تصویر کشیدن یک حادثه تاریخی، بلایای طبیعی یا یک فاجعه انسانی را داریم، باید به این نکته توجه کنیم که برای نشان دادن این مهم روی به مستندسازی نیاوریم و بار درام فیلم را افزایش دهیم.
محمدحسین مهدویان در دو اثر قبلی خود یعنی ماجرای نیمروز نیز با پیروی از همین فرمول، یک داستان تریلر، پلیسی را وارد تاریخ معاصر ایران کرد و با استفاده از تکنیکهای سینمایی بینظیر و گروه بازیگری عالی، توانست کار خود را به درستی پیش ببرد و آدرنالین مخاطب را همراه با گرههایی از واقعیت نیز به تصویر بکشد. او اما در فیلم جدید خود که نام درخت گردو را یدک میکشد، فراموش کرده که باید اسانس درام را نیز به فیلم اضافه کند و قصهای برای سوژه خود برای روایت داشته باشد. میتوان ادعا کرد که مهدویان در کار جدید خود یک مستند را با چند بازیگر قدرتمند به تصویر کشیده و هیچ خلاقیتی برای روایت یک داستان جذاب در این موضوع رو نکرده و به سوژه تلخ و به شدت گزنده خود و تاثیر آن روی مخاطب بسنده کرده است.
مهدویان تصمیم میگیرد درباره بمباران شیمیایی سردشت فیلمی بسازد، واقعهای نسبتا فراموش شده در زمان جنگ ایران و عراق. او بعد از این تصمیم، روایت خود را مانند یک درس کتاب دبستانی با نریشین مینا سادات پیش میبرد: «قادر فلان است، زنش بیسار است. آنها خوشبختبودند تا بمب بر روستایشان ترکید و قادر دگرگون شد و بدبخت شد و بیچاره شد و میدید که خانوادهاش جلویش پر پر میشوند.» در واقع باید اعتراف کرد که اگر گروه بازیگری قوی فیلم (به ویژه پیمان معادی که تبار کردنشینی ندارد اما به زیبایی در قالب یک شخصیت کرد فرو رفته و مهران مدیری که با گریم بینظیری در اینجا چند سال جوانتر شده و کاملا یک بازی متفاوت و عالی از خود به جای میگذارد) در اینجا نبود، فیلم نمیتوانست صرفا با موسیقی محزون و سکانسهای اسلوموشن از تصاویر ناراحتکننده کودکان مبتلا به تاولهای شیمیایی و... کار خود را پیش ببرد.
?
ولی چرا فیلم درخت گردو قابل ستایش است
فریبا اشوئی در سینما سینما نوشت: سیر تغییرات در قصه ای که محوریت آن بر شخص نهاده شده ویژگی و حساسیت خاصی به اثر می بخشد که اگر با تامل و شناخت، کاراکترسازی نشود؛ کل جریان تولید مخدوش خواهد شد. درخت گردو اما به غایت خوب و مسلط بر این مهم فائق آمده است. جنگ و حواشی آن پی رنگ فرعی و تم داستان انتخاب شده است. این پی رنگ هم در راستای پرورش کاراکتر اصلی(اوس قادر) به غایت مفید بوده و توانسته است به خوبی در پرورش و رشد شخصیتی اوس قادر موثر عمل نماید.
درخت گردو بعنوان درختی کهن نمادی است براصالت و پیشینه یک ملت (ملت کُرد) که مزار اسطوره هایش را هم به دامان گرفته است. البته فیلم زوائد و سکانس های اضافی هم زیاد دارد. شخصیت های اضافی و زائد هم مثل شخصیت دکتر (همسر هما-آموزگارروستا) که در روند روایت مفید نیستند، زیاد دارد. اما آنچه که در کلیت فیلم قابل ستایش است بازی زیبا و درخشان پیمان معادی است. او آنقدر بر جزئیات و موتیف های خاص یک مرد کُرد از زبان لسانی تا زبان بدن(کنش ورفتار) مسلط عمل کرده که در خیلی از سکانس ها مخاطب باورش نیست که نقش را یک بازیگرِ شِناس و غیر کُرد بازی کرده است.
نقد و تحلیل فیلم درخت گردو (محدثه فرمهینی فراهانی)
فیلمی در حوزه حمله شیمیایی
محدثه فرمهینی فراهانی
هنر جنگ
زیر نظر استاد حسنوند