?
فیلم از کرخه تا راین را میتوان کوچ اجباری قهرمانهای فیلمهای حاتمیکیا از پشت خاکریز به داخل شهر دانست. فیلمساز مطرح سینمای دفاع مقدس با از کرخه تا راین صریحتر و شفافتر تلاش میکند تا از مصائب و مشکلات جوانانی بگوید که بعد از جنگ در جامعه رو به رشد امروزی پذیرفته نمیشوند. شاید بتوان حتی سعید را نسخه اولیه از دغدغههای حاتمیکیا دانست که با بوی پیراهن یوسف، آژانس شیشهای و موج مرده ادامه پیدا کرد. از همین رو از کرخه تا راین را میتوان نقطه عطف کارنامه فیلمسازی حاتمیکیا دانست و همچنین آن را در سینمای دفاع مقدس یگانه و صاحب جایگاه قلمداد کرد.
?
خلاصه داستان از کرخه تا راین
سعید، بسیجی داوطلب جبهههای جنگ که برای معالجه چشمان خود عازم آلمان میشود، با خواهرش لیلا که سالهاست با همسر آلمانی خود در شهر کلن زندگی میکند، روبرو میشود. سعید بینایی خود را باز مییابد. اکنون محیطی تازه و غریب پیش روی اوست و خواهری که سعید را دریچهای بر خاطرات دور و عزیز گذشته میداند. سعید در تدارک بازگشت به ایران است که نتایج آخرین آزمایشات پزشکی وی همه چیز را به هم میریزد.
سفر ۲۴ روزه برای ماندگاری در تاریخ
ابراهیم حاتمیکیا از معدود فیلمسازان ایرانی است که همچنان ترجیح میدهد جبهه و جنگ را دستمایه فیلمهایش قرار دهد. زنده یاد سیفالله داد از مدیران مطرح سینمای ایران که در دولت اول اصلاحات معاون سینمایی وزارت ارشاد بود در زمان تولید این فیلم در مقام مدیر تولید فیلم فعالیت میکرد. داد مدیر تولید فیلم از کرخه تا راین که نیمه اول اسفند ماه ۱۳۷۰ برای انتخاب لوکیشن و بستن قرارداد با همکاران آلمانی این فیلم به اتفاق حاتمیکیا و کلاری راهی آلمان شده بودند، نتایج سفر ۲۴ روزه خود را به آلمان و همکاری افراد آلمانی را بسیار مطلوب عنوان کرد: «لوکیشنها و گروه بازیگران و عوامل فیلم در آلمان انتخاب و مشخص شدهاند. تا امروز (۱۸فروردین ۱۳۷۱) همه چیز بخوبی پیش رفته است. گروه سازنده به امید خدا سوم اردیبهشت راهی آلمان خواهد شد و هشتم اردیبهشت نخستین صحنه فیلم در شهر کلن فیلمبرداری میشود. طبق برنامهریزی انجام شده ۹۷ درصد از فیلم طی ۴۰ روز در آلمان و بقیه صحنهها در ایران فیلمبرداری میشود.»
وی درباره انتخاب بازیگر زن فیلم گفت: «تا این لحظه هنوز به انتخاب قطعی نرسیدهایم. اگر بازیگر زن فیلم از میان بازیگران زن ایرانی انتخاب نشود ترجیحا از یک بازیگر ایرانی مقیم آلمان استفاده خواهیم کرد.» هما روستا از بازیگران مطرح سینمای ایران و همسر حمید سمندریان آن روزها در آلمان زندگی میکرد و بالاخره در یک ملاقات حضوری با حاتمیکیا، نقش لیلا به او سپرده میشود که نتیجه خوبی را به همراه داشته است.
?
همان گلایههای آشنا
ابراهیم حاتمیکیا کارگردان فیلم در یادداشتی که به مناسبت حضور فیلم در جشنواره فیلم فجر در بهمن ۱۳۷۱منتشر کرد، درباره فیلم نوشت: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. و براستی اگر نبود این چهره پاک و بی آلایش عشق، چگونه میتوانستی در میان لبخندهای معنی دار معلمی، کرخه را به رود راین متصل کنی؟ براستی اگر نبود این باور عاشقانه، چگونه میتوانستی در میان دنیای مبهم و نا آشنای آینده شروع به انتخاب بازیگران فرنگی کنی و با کلاری در لوکیشنهای انتخابی قدم بزنی و در کنار رود راین از زاویه نور صحبت کنی؟ چگونه میتوانستی با اکیپی از خوبان هنرمان سوار بر همای ایران از بدو حرکت تا زمان بازگشت بیوقفه تصویری بگیری و در خاطرت بماند که وقت رفتنمان مصطفی عقاد به ایران میآمد و خبرنگار و دوستانی در انتظار ورودش، ولی ما نه بدرقه کنندهای از سینما داشتیم و نه استقبال کنندهای برای ورودمان. درست مثل بازیکنان ورزشیمان! این را بگویم و ختم کلام. اصغری داشتیم شیدا و عاشق که از گلستان جبهه با هم یار بودیم و در این سفر جنگی دوباره در کنار هم. روزی سر صحنه شکایت کردم چرا برای همه چای تعارف کردی بجز من؟! گفت: ترسم این است که با خوردن همین چای پانزده ساعت کار در روز را تبدیل به بیست ساعت کنی و دلم برای بچههای اکیپ سوخت! براستی سینمای ایران مدیون این بچههاست و کارگزاران فرهنگی مدیون به این سینما.»
گلایهها و لحن اعتراضی حاتمیکیا گویا از همان دوران با او همراه بوده و او در همین یادداشت هم به بیتوجهی مسئولان از ساخت این اثر گلایه کرده است که نشان میدهد فیلمساز همیشه معترض سینمای دفاع مقدس فارغ از نگاه جناحی به مسائلی تاکید داشته است که به نفع سینما بوده.
?
روایتی از یک فاجعه انسانی در فیلم از کرخه تا راین
از کرخه تا راین، اولین فیلم ایرانی پس از انقلاب است که تقریبا تمام سکانسهای آن در کشوری دیگر فیلمبرداری شده و فقط به سرانجام رساندن چنین پروژهای به خودی خود، کاری کارستان بوده است. حاتمیکیا در مورد زمینههای شکلگیری فیلمنامه میگوید: «پس از قبول قطعنامه و پایان جنگ، طی صحبتهایی که با دوستان داشتم و همچنین نقدهایی که در مطبوعات میخواندم کم کم این سوال در من بوجود آمد که ما پس از جنگ چه باید بکنیم و چه حرفی را باید بزنیم؟ بسیاری از فیلمها را میدیدم که در زمان جنگ ساخته شدهاند، اما حالا پس از پایان جنگ به نظر میرسید که به اصطلاح تاریخ مصرفشان به سر آمده. ضمن اینکه یک دغدغه همواره در ذهن من بوده و هست که آیا اصلا جنگ ما بهکلی تمام شده یا نه و اگر تمام نشده چقدر آن ادامه دارد و بالاخره نهایت این ماجرا به کجا میانجامد؛ تا اینکه در یکی از هفتههای فیلم در اتریش که فیلم مهاجر را نمایش میدادند، از طریق یکی از مترجمان سینمایی مقیم آنجا با فکر اولیه این فیلم آشنا شدم. موضوع در عین جذابیتی که برایم داشت دردناک هم بود. جنگ شیمیایی براستی ناجوانمردانهترین شکل از اشکال جنگ است. کسی که مثلا چهار سال پیش در جنگی چه به حق و چه ناحق شرکت کرده، تازه پس از آتشبس و گذشت چند سال دچار انتقام این جنگ و عواقب آن میشود و این انتقام به قدری فجیع است که حتی روی فرزند او هم تاثیر میگذارد. این قضیه به نظر من باید در جایی مطرح میشد و من برای همین شروع به نوشتن فیلمنامه کردم.»
حاتمیکیا روش خاص خودش را برای کار دارد. او درباره شیوه کارش میگوید: «روش کارم این است که برای نوشتن هر فیلمنامه باید حتما تحقیق کنم. تا وقتی که چهار چوب کلی از لحاظ مواد اولیه کاملا محیا نباشد به تخیل اجازه فعالیت نمیدهم. برای این فیلم هم با تعداد زیادی از مجروحانی که برای معالجه به خارج اعزام شدهاند، صحبت کردم و در طی همین صحبتها به فردی رسیدم که شخصیت اصلی فیلم وضعیتی مشابه او دارد. خواهر این فرد سالها پیش از انقلاب به آلمان رفته بود. بعد از مدتها که او به عنوان یک بسیجی مجروح به آنجا میرود با خواهرش روبرو میشود و لحظههای این مواجه شدن و روابط بین آنها اساس فیلمنامه است. در پس زمینه هم مسائل مختلف مانند جنگ خلیج فارس را هم به این طرح اصلی افزوده و فیلمنامه را به طور کامل نوشتم.»
آنچه که برای حاتمیکیا مهم است حرکت کردن در همان مسیری است که از ابتدا مشخص کرده. انتهای این مسیر به گفته خودش چندان مشخص نیست اما او اصرار دارد که این راه را ادامه بدهد. از کرخه تا راین، ادامه این راه است: «این فیلم هم به شکلی پیگیری همان آدمهایی است که
در فیلمهای دیگرم، به آنها پرداختهام. من این آدمها را میشناسم و همیشه همراه آنها هستم و تعقیبشان میکنم. موقع فیلمبرداری این فیلم، پس زمینه تصویرها آلمان بود. اما چشم من به دنبال آدمهای غریب و ناآشنایی بود که مظلومانه در آنجا بودند و برای معالجه به سراغ کسانی رفته بودند که خود مسبب این جنگ بودهاند. از کرخه تا راین از نظر من هیچ فاصلهای با دیدهبان و مهاجر یا وصل نیکان ندارد. تمام این فیلمها به ترتیب ادامه منطقی یکدیگر هستند. پیگیری بچههای بسیجی و نسل جبهه در شرایط و موقعیتهای متفاوت.»
سیفالله داد که همزمان مدیر تولید این فیلم هم بود مشکلات مختلفی را پیش روی خود برای تولید آن میدید. این اولین فیلم ایرانی بعد از انقلاب بود که قرار بود در خارج از کشور تولید شود. تولید در کشور آلمان با فرهنگها و اختلاف نظرهای متفاوت.
?
روایت تهیه از کرخه تا راین | در فرانکفورت چه شد؟
تهیه کننده فیلم، شرکت سینا فیلم است که با اینکه از همان ابتدا از حجم مشکلات کار، آگاه بود تهیه فیلم را قبول کرده است. سیفالله داد در اینباره میگوید: «مسائل و مشکلات این فیلم تنها به مشکلات مادی و رایج تدارکاتی ختم نمیشود، بلکه مسائل پیچیدهتری روبروی ما وجود داشت. از همان ابتدا میدانستیم که وارد مسیر شناخته شده و آسانی نمیشویم، چون چشم انداز روشنی از نحوه اجرای کار نداشتیم. ما به کشوری میرفتیم که کمترین سنخیتی از نظر زبان و فرهنگ با ما ندارد. ضمن اینکه نوع روابط و شرایط فیلمسازی در آنجا هم برای ما ناشناخته بود. حتی از قوانین اجتماعی و مالی آنها هم اطلاع نداشتیم و از همه مهمتر آنجا اصلا کسی را نمیشناختیم. روزی که برای بازبینی لوکیشنها و انتخاب بازیگران رفتیم، اطلاعاتی ناچیز و تقریباً نزدیک به صفر داشتیم که آن اطلاعات ناچیز هم مربوط به فیلمبرداری و کار در مونیخ بود. در حالی که ما در شهر کلن فیلمبرداری کردیم. در مجموع شرایط ما در هنگام حرکت، شرایط مناسبی نبود، بعلاوه خواسته و هدف ما هم خواسته و هدف کوچکی نبود. ما میخواستیم فیلمی را به طور کامل در آنجا بسازیم و در عین حال حیثیتی هم برای سینمای ایران به دست بیاوریم. دوست داشتیم اولین تصویری که از سیمای ایران در آنجا ثبت میشود تصویری از یک سینمای معتبر و حرفهای باشد، تا فیلمسازان دیگر ما با استفاده از این اعتبار در آنجا راحتتر کار کنند.
وی در ادامه میگوید: «عمده مشکلات ما به نظر من مسائل سیاسی پشت پرده بود. در سفر اول، ما با فرودگاه فرانکفورت برای فیلمبرداری در باند پرواز به توافق رسیدیم، اما وقتی با گروه به آنجا رفتیم آنها موافقت خودشان را ظاهرا به خاطر مسائل امنیتی پس گرفتند. با یک بیمارستان و سوپرمارکت بزرگ صحبت کرده بودیم، اما همه اینها پس از اینکه به آنجا رسیدیم از توافقهای قبلی سر باز زدند و این قبیل مشکلات به قدری دشوار و وقت گیر بود که آقای حاتمیکیا نگران تعطیل شدن کار بودند.»
داد در ادامه توضیح میدهد: «با تمام این مشکلات بالاخره فیلمبرداری در ۴۷ جلسه به پایان رسید و این در حالی است که در برنامهریزی اولیه ۴۴جلسه فیلمبرداری پیشبینی شده بود. سه جلسه اضافی ناشی از تعطیلیهای نا بههنگام کار بود.»
?
نقد و نظرهای قدیمی بر فیلم از کرخه تا راین
صداقت در فیلمهای ابراهیم
شاهرخ دولکو کارگردان و منتقد سینما در نوشتاری در ماهنامه فیلم که در سال ۷۲ منتشر شد با تیتر «قلندر تنها» با اشاره به ویژگیهای از کرخه تا راین مینویسد: برای من اصلیترین نکته از کرخه تا راین این است که حاتمیکیا تلاشش را کرده تا فیلمش را به سطح مخاطبان بیشتری برساند و در این راه موفق هم شده است. او چهار فیلم بلند سینمایی دیگر را در کارنامهاش دارد. بسیار شنیدهایم که صفت اصلی همه فیلمهای او صداقت فیلمساز است. این نکتهای است که دوست و دشمن بر آن توافق دارند و به عنوان اولین خصیصه فیلمهای حاتمیکیا بر آن انگشت میگذارند، اما هیچکس تا کنون دربارهاش توضیح دندان گیری نداده است و بالاخره معلوم نمیشود که این صداقت فیالواقع چیست؟
افراط در گفتن جزئیات
امیر پوریا مشکل اصلی فیلم حاتمیکیا را ساده انگاری مخاطب میداند. او در نوشتاری مینویسد: ارزش و اعتبار مستقل چند لحظه تماشای از کرخه تا راین به جهت تعمیم نیافتن آن به کمیت فیلم، نه تنها به خرسندی و رضایت محسوسی منجر نمیشود بلکه دقیقا در نقطه مقابل گونهای دلزدگی با احساس تاسف نسبت به هدر رفتن آنها را در پی میآورد. به طوری که انگار قرار است فکرهای درخشان سینمایی و شعارهای صریح و فاقد تاثیر به نوبت و متناوبا پشت سر هم قرار گیرند و همدیگر را یک به یک خنثی کنند. با توجه به اکثریت قریب به اتفاق مواردی که چنین شرایطی را برای فیلم به وجود آوردهاند، میتوان عامل اصلی این مشکل را در اصرار افراطی حاتمیکیا برای فهماندن همه چیز به تماشاگر عادی جستجو کرد. اصراری که در طول داستان بهتدریج به تلاش برای تاکید بیش از حد روی هر عنصر، هر رابطه و هر گفتوگو میانجامد تا مبادا نکته و مسالهای در ذهن تماشاگر عادی جا نیفتد و نادیده انگاشته شود. نمونه بارز این اصرار او ربع پایانی فیلم است که در مجموع بیشترین لطمه را هم به پرداخت کلی آن زده است.
هوشمندیهای تصویری کارگردان
نغمه ثمینی نیز یکی دیگر از منتقدانی است که در زمان اکران فیلم به ویژگیهای فیلم میپردازد و حاتمیکیا را فیلمسازی باهوش قلمداد میکند که از بستر فراهم شده نهایت استفاده را برده است: در این بستر حاتمیکیا عرصه را برای آشکار کردن تیزهوشیهای سینماییاش گستردهتر میبیند. چنانکه فیلم مملو از ریزهکاریها و ایهامهای ناب تصویری است. در فیلم بیش از آنکه کلام (که گاه شعاری هم میشود) مجال بیابد، تصویر است که بار اصلی القا احساس و معنا را بر دوش دارد. و این گونه سکوتهای دلچسب و به جا را برای خودنمایی ریزه کاریهای تصویری بازتر کرده است. نمونهاش تصویر شاعرانهای است که در آن تصویر سعید در پشت شیشه با بخار نفس لیلا که تازه از سرطان سعید آگاه شده آرام آرام محو میشود. در فصل نماز خواندن سعید بار دیگر ردپای کارگردانی هوشیار خودنمای میکند. یوناس اسباب بازی خود را گرد سعید میچیند و ما ناگهان دایرهای بسته گرد قهرمان اصلی میبینیم. این گونه ذهنیت سعید که میان مرگ و زندگی مردد و سرگردان است با دایرهای که در آن جای دارد و قطاری که بی امان میچرخد ارتباطی ظریف مییابد.
?
جمله طلایی حاتمی کیا
ابراهیم حاتمیکیا در گفتوگویی که با اصغر نعیمی در همان سال تولید فیلم کرده است درباره آینده کاری خود میگوید: واقعا نمیدانم که پس از این فیلم چه خواهم کرد. چند طرح را در ذهنم دارم. شاید به سراغ جنازههای مطهری بروم که که پس از سالها سپری شدن از جنگ، این روزها از زیر خاکریزها بیرون آورده میشوند و شاید هم درباره بچه بسیجیهایی که در فلسطین میجنگند. اما یک چیز کاملا برایم روشن است. من وقف این بچهها هستم. حتی ۲۰ سال دیگر هم اگر این بچهها باشند حرف میزنم. وگرنه حرفی برای گفتن نخواهم داشت. من نیامدهام تا صرفا فیلمی ساخته باشم و آپاراتها را به رونق اندازم. بلکه تا حرف و حدیثی از این بچهها هست ما هم هستیم
نقد و تحلیل فیلم از کرخه تا راین ( محدثه فرمهینی فراهانی)
زیر نظر استاد حسنوند
هنر جنگ