مغز ما مثل یک ماشین پردازش خیلی قوی عمل میکنه و از طرف دیگه بصورت عجیبی میتونه اطلاعات رو ذخیره کنه. یکی از راههایی که مغز میتونه این حجم از اطلاعات رو ذخیره کنه اینه که از میانبُرهای ذهنی بر اساس یکسری الگوهای تکراری استفاده میکنه٬ حالا این یعنی چی٬ یعنی دادهها رو دستهبندی میکنه و در مواقع لزوم با ربط دادن قسمتی از اونها به همدیگه از اون اطلاعات استفاده میکنه.
ولی این روش یه ایراد بزرگ هم داره اونم اینه که بعضی وقتها میتونه به نتیجهگیری نادرست و غیرمنطقی منجر بشه ولی چرا؟ چون اگه از قبل نسبت به یک قسمت از اون اطلاعات تعصب یا طرفداری داشته باشیم دیگه نمیتونیم تصمیم درستی بگیریم. این تعصبات میتونه توی طراحی هم پیش بیاد٬ چندتاش رو بررسی میکنیم.
۱ . تعصب تایید: این مورد برای وقتهایی هست که یه فرضیه از قبل داریم٬ فکر هم میکنیم که درسته حالا برای اثبات اون شروع به جمع کردن اطلاعات و مدارک میکنیم مثلا اینکه معتقدیم افراد چپ دست باهوشتر هستن!!!
۲ . تعصبات کاذب عمومی: اینجوریه که فکر میکنیم بقیه هم مثل ما فکر میکنن! کارهارو همون جوری که ما انجام میدیم انجام میدن و تعداد کارها و افراد موفق رو بیش از حد حدس میزنیم.
۳ . تعصب اولویت: مثلا این که به هر دلیلی مثل کاریزماتیک بودن٬ عصبی بودن٬ بوی ادکلن خاص و یا هر دلیل تاثیرگذار دیگهای اولین برداشت شما از اولین مصاحبه شونده توی ذهنتون میمونه و تبدیل به قویترین دلیل شما برای تصمیمگیری میشه.
۴ . تعصبات ضمنی: یکسری نگرش و کلیشه رو از قبل به افراد یا گروهای مختلفی از آدمها نسبت میدیم مثلا ساکنین شمال شهر٬ وضعیت مالی آدمها٬ نژاد٬ جنسیت و ... که این باعث تاثیر شدید در دیدگاه ما نسبت به مصاحبه شونده میشه.
۵ . لجبازی مُصرانه: مثلا ساعتها وقت و انرژی و هزینه برای یک قابلیت از سایت یا اپلیکیشن میذاریم و اون رو گسترش میدیم اما موقع عرضه مورد استقبال قرار نمیگیره! این نتیجه پافشاری روی چیزی هستش که میدونیم جواب نمیده اما چون از نظر ما درسته و یا دوستش داریم و یا میخوایم حرف ما به کرسی بشینه انجامش میدیم.
حالا یکم به راه حل هایی که باعث میشه جهتگیری کمتری نسبت به دادههای بدست اومده داشته باشیم نگاه میکنیم:
. باید کلمات خودمون رو با دقت انتخاب کنیم
حواسمون باشه تو مصاحبه کلمات یا جملاتی رو استفاده نکنیم که مخاطب رو به سمت یک دیدگاه خاص سوق بدیم و یا موضوعی رو به کاربر القا کنیم. چون خودمون یه محصول رو تولید کردیم و اون رو دوست داریم نباید باعث بشیم که کاربر برای جلب رضایت ما از محصول تعریف کنه٬ کاربر باید دیدگاه واقعی خودش که بر اساس احساسات و تجربه استفاده از محصول بوده رو بیان کنه. مثلا نباید به کاربر بگیم “ما این دکمهها رو بهبود دادیم٬ به نظر شما بهتر نشده؟” اینجا چون از کلمه بهبود استفاده کردیم به احتمال خیلی زیاد کاربر پاسخ مثبت به سوال ما میده در حالی که این جواب به درد ما نمیخوره. درستش اینه که اینجوری بپرسیم “حس شما درباره عملکرد و محل قرارگیری این دکمهها چیه؟”
. باید مستقل فکر کنیم
اثری هست به اسم باندواگن (Bandwagon) که میگه نظرات دیگران مثل واگنهای یک قطار میتونه روی همدیگه تاثیر بزارن و شما متاثر از نظرات دیگران چیزی رو مطرح کنید که نظر شما نیست. اکثرا تو مصاحبههای دسته جمعی این اتفاق میوفته. مثلا فکر کنید میخوایم تو یه مصاحبه ۵ نفره در این مورد صحبت کنیم که یک دکمه رو تو صفحه اصلی اضافه کنیم یا نه٬ نظر آخرین نفر قطعا تحت تاثیر نظرات نفرات قبل قرار میگیره. راه حلش اینه که قبل از شروع مصاحبه از اون افراد بخوایم نظراتشون رو به صورت انفرادی مکتوب کنن و بعد جلسه رو شروع کنیم.
. از یک متد خاص و بسته استفاده نکنیم
فرض کنید یک نظرسنجی برگذار کردید که عده زیادی در اون شرکت میکنن. شما بر این اساس که یک طراح هستید برای سوالی که خودتون طرح کردید چهار پاسخ رو تهیه میکنید و از کاربر میخواید که یکی از اونها رو به عنوان پاسخ نهایی انتخاب کنه. حالا اگه جواب کاربر به سوال شما یکی از اون چهار پاسخ نباشه و شما گزینه “دیگر” رو تو نظرسنجیتون لحاظ نکرده باشید چه اتفاقی میوفته؟ یا کاربر به سوالتون پاسخ نمیده یا برای رد شدن از سوال به صورت اتفاقی پاسخی رو انتخاب میکنه. پس ما در اینجا دادههایی بدست آوردیم که نه تنها کمکمون نمیکنه بلکه باعث گمراهی ما در نتیجه هم میشه. باید همیشه جایی برای نظرات و دیدگاههایی که ما بهشون فکر نکردیم بذاریم.
. خیلی کاربر رو راهنمایی نکنیم
هرکسی یه مدل یادگیری داره و به روش خودش فکر میکنه. این فرض رو فراموش کنید که دیگران مثل شما فکر میکنن. مثلا شما یک دکمه میانبَر برای رسیدن به یه صفحه خاص رو تو صفحه اصلیتون گذاشتید که باعث صرفهجویی در وقت شما برای رسیدن به صفحه مورد نظر میشه ولی کاربرایی هستن که از منوی اصلی وارد زیر منو میشن و بعد به صفحه مورد نظر میرن! بگذارید کاربرا بدون مزاحمت شما از مسیر خاص خودشون توی محصول شما پیمایش کنن که اگه مانع این موضوع بشید یک مزیت خیلی اساسی رو از دست میدید اونم اینه که اون کاربرا حین پیمایش مواردی رو پیدا میکنن و یا خود شما بهش میرسید که میتونه به بهتر شدن محصول شما کمک بکنه.
. زبان بدن و عکسالعمل های مخاطب رو رصد کنیم
نکته خیلی مهم در مصاحبهها توجه به تن صدا٬ زبان بدن٬ نوع نشستن و ... هستش. خیلی به رفتار فیزیکی کاربر دقت کنید٬ البته اینکار رو طوری انجام بدید که باعث حساسیت کاربر و معذب شدنش نشه. بزرگترین آورده شما از دقت به این جزئیات کشف مغایرت جوابهایی که به صورت شفاهی به شما دادن با چیزی که واقعا تو ذهنشون هست باشه. مثلا حین مصاحبه یک به یک فرد مصاحبه شونده دستهاش رو به صورت ضربدری روی سینه اش میگیره٬ این میتونه نشونه دفاع کردن یا احساس ناامنی باشه و اگه جوابش در اون لحظه به سوال شما مثبت بوده باشه٬ شما باید یکم بیشتر روی اون سوال دقت کنید چون ظواهر امر داره مغایرت پاسخ کاربر رو نشون میده.
و آخرین نکته این که سعی کنید با خود همکارهاتون هم مصاحبه کنید! شاید براتون عجیب باشه ولی اگه اصول بالا رو رعایت کنید همکارهاتون هم اطلاعاتی رو بهتون میدن که به دلایل مختلف تا اون موقع بروز نمیدادن.