یکی از باران امام حسن مجتبی (ع ) به نام ابوسعید ، معترضانه از امام ( ع ) پرسید چرا با معاوبه صلح کردی ؟
امام ( ع ) پاسخ هایی به شرح ذیل بیان فرمود :
1 – امام حسن ( ع ) : " آیا من حجت خدا بر خلق نیستم " ؟
ابوسعید : بله
امام حسن (ع ): " پس جای اعتراض نیست
2 – امام حسن ( ع ) : آیا رسول خدا در بارۀ من و برادرم حسین نفرموده است : " ان الحسن والحسین امامان ، قاما او قعدا " ؟ ؛ حسن و حسین ، هر دو امام هستند ، چه قیام به جنگ بکنند و چه اقدام به صلح .
ابوسعید : بله ! این حدیث درست است .
امام حسن ( ع) : پس چه جای اعتراض !
3 – به همان دلایل که پیغمبر با قبایلی مانند بنی ضیمره ، بنی اشجع و اهالی مکه (صلح حدیبیه ) صلح کرد من هم با معاویه صلح کردم ؛ در حالی که آنان به " صریح " قرآن و اصل اسلام کافر بودند ولی معاویه به" تأویل " قرآن کافر بود و علی الظاهر مسلمان !
4 – به همان دلیل که پدرم علی حکمیت را پذیرفت و خلافت را به معاویه واگذار کرد ، من هم ترجیح دادم صلح کنم و حکومت را واگذارم !
5 – فریبکاری و عوامفریبی و جوسازی معاویه مبنی بر صلح طلبی خود واتهام جنگ طلبی یرمن ! 6 - خرید سرداران و فرماندهان لشکر ، بی وفایی یاران و سپاهیان و پناهنده شدن فرمانده کل نیرو های مسلح ، عبید الله بن عباس به سپاه معاویه به اتفاق 4 هزارنفر از نیروهای رزمی و جنگجو !
7 – با توجه به سه جنگ تحمیلی بزرگ صفین ، جمل و نهروان و آمار بالای کشته ها و مجروحان کوفه در زمان پدر و عدم همراهی نیروهای موجود ونبود امکانات لازم ، دیگر مردم نای و نفس و توان جنگی دیگر را نداشتند و چنانچه به جنگ با معاویه می پرداختم ، خوف و خطر جدی اسارت و کشته شدن خود و اندک یاران را داشتم ، آن هم بی هیچ فایده و عایده ای !
سالروز رحلت پیامبر خاتم ( ص ) و شهادت مظلومانۀ تنها ترین سردار امام حسن مجتبی تسلیت باد!
28 صفرالمظفر 1447 – 31 مرداد 1404
ابراهیم سعیدی