یادش بخیر دوران دبیرستان طرح کادمون جوری بود که باید به مدت دو ماه تو بیمارستان دولتی آموزش میدیدیم.طبق روال همیشه که مریض جدید میومد باید ازش نوار قلبم میگرفتیم.تازه دستگاه رو آورده و بالای سر بیمار بودم که یهو ناغافل سر و کله ی آقای دکتر و انترن هاش پیدا شد.من که هول شده بودم با دستپاچگی بجای اینکه کابل ها رو سمت چپ بیمار بزارم همه رو سمت راست چیدم.داشتم کابل های دست و پاها رو میزاشتم بیمار که پیرزن سالخورده ای بود با تعجب نگام کرد و گفت : ببخشید قلب من سمت چپ قرار داره!!!نگاه کردم و دیدم ای دل غافل پیرزنه راست میگه و من از هولم کابل ها رو سمت راست گذاشتم .شانس آوردم دکتر و دانشجوهاش بالای سر یه مریض دیگه بودن وگرنه که حسابم با کرام الکاتبین بود.فوری در حالیکه داشتم کابل ها رو سر جای اصلیش میزاشتم با یه حالت بی تفاوتی گفتم ، میدونم حاج خانوم.
حاضرم شرط ببندم که همون لحظه پیرزنه تو دلش گفت: آره ارواح عمه ت: خلاصه اونروز ختم بخیر شد و سالها از اون زمان میگذره .روح اون پیرزن شاد و امیدوارم از سر تقصیرم گذشته باشه.