سلام من اومدم با یه پست جدید.
از اونجایی که ویرگول یه جایی برای نوشتنه، شمایی که داری این مطلبو میخونی و خودتو تو این فضا قرار دادی، یعنی مشتاق یادگرفتنی
امیدوارم با این پست،بتونم کمکی کرده باشم
خب از تجربیاتی که داشتم شروع میکنم
اول از همه یه شخصی که رویای نوشتن تو سرشه، باید بپذیره که نویسندگی یه استعداد ذاتی نیست
همه چیز رو با تمرین و تلاش میشه بدست اورد
شما از امروز شروع کن به خوندن کتاب های مشهور ادبی و وقتی چندجلدشو تموم کردی،دوباره خودتو مهک بزن. من یه اشنایی دارم که به نوشتن و هنر و.. بدجور علاقه منده و تلاششو میکنه.
اون تلاش زیادش باعث میشه پیشرفت کنه اما فقط تو یه محور محدودی میتونه جلو بره.
و شاید بپرسین چرا.سادست.
چون همه چیز به تلاش کردن نیست، تجربه هم خیلی خیلی مهمه
بخش مهم کار... تجربه یعنی چی؟
تجربه یعنی اشنایی با اصول نویسندگی.
و اصول نویسندگی از همین راه قابل شناساییه.
تویی که میخوای یه نویسنده شاخص شی، نیازی نیست تو دوره های مخصوص شرکت کنی. همین که رفته رفته ساعت مطالعتو افزایش بدی خیلی کمکت میکنه.
تو این روش با روش های مختلف سبک نوشتاری اشنا میشی و به تصمیم خودت یکیشو انتخاب میکنی.
و این یعنی ازادی عمل.
واسه این که بهتر متوجه بشید، میرم سراغ اثار ادبی معروف.
اولیش کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو .
بله میگفتم.
رمان جذابی بود. میتونه از ده، هفت بگیره.
درکل ایده خوبی بود و داستان جدیدی داشت اما نویسنده تو شیوه بیان خیلی موفق نبوده.
و این چند تا دلیل داره که اگه به یه ادم بی تجربه هم نشون بدی، سریع میفهمه ایراد از کجاست.
ما تو روایت داستان، میتونیم از چنتا شخصیت استفاده کنیم. اولیش میتونه از زبان یه راوی باشه(مثل زندگینامه بعضی مشاهیر که از زبان یک راوی نوشته شده)
معمولا راوی خودشو جزو شخصیت های داستان نمیدونه و این تمثیل پدربزرگیه که داره واسه نوه هاش شاهنامه میخونه .
کیمیاگر از زبان راوی نقل شده و همین باعث شد با شخصیت های اصلی ارتباط عمیقی نگیرم.
در روش دوم شما میتونید از زبان شخصیت اول و دوم داستان رو بازگو کنید. مثل رمان های جدید که اغلب تو اپلیکیشن های مخصوص بارگذاری میشن و به چاپ نرسیدن.(برنامه دنیای رمان)
به شخصه خیلی شاهد ایرادات ادبی اینجور رمان ها بودم. چون فقط از دیدگاه دو نفره، وقتی رمان از بخش اصلی یکم فاصله میگیره و قراره زندگی افراد مدتی تو حاشیه و بی سرو صدا بگذره، نویسنده میوفته تو تنگنا. چون چیزی واسه گفتن پیدا نمیکنه و شروع میکنه به اضافه گویی و همین باعث میشه رمان از اوج خارج بشه. توصیه میکنم تنها از زبان شخصیت اول داستان رو نقل نکنید!
یه روش دیگه هم داریم که تو اون،قلم بیشتر افراد داستان رو به کار میگیریم.
مثلا فرض کن محوریت رمانی که قراره بنویسی رو مدرسه و سال تحصیلی جدیده.
به جای اینکه بیای اتفاقات رو فقط از زبان یک معلم بیان کنی، تصمیم میگیری از دانش امور ها، معاون،کاراموزها و حتی ابدارچی استفاده کنی!
چون هرکدومشون دیدگاه مختلفی دارن و این تفاوت ها و شباهت های فکری میتونه واسه خواننده جذاب باشه. این داستان به شرطی خوب از اب درمیاد که زیاد تو زندگی شخصی افراد حاشیه فرو نری. مثلا:
اصول کار اینه که هر داستانی چند تا شخصیت اصلی داشته باشه.(بهتره از سه تا عبور نکنه) مثل(دوتا دانش اموز و یک معلم که قراره به کمک هم تو المپیاد شرکت کنن)
و چندتا شخصیت فرعی (مثل ابدارچی که گه گاهی گذرش به زندگی این افراد میوفته و برای چنددقیقه باهاشون هم کلام میشه)
لازم نیست تو بیای خیلی رو این ابدارچی وقت بزاری و بزاریش زیر ذره بین و از ریل اصلی خارج شی. در حد چند صفحه براش در نظر بگیر و زمانی که جذابیتشو از دست داد، افراد جدیدی رو جایگزینش کن.
حضور معلم و اون دو تا دانش اموز باید خیلی پررنگ تر از افراد فرعی باشه.
تفکرات، عقاید، دیدگاه ها و استعداد های این دوتا برای خواننده از اهمیت بالایی برخورداره و قراره با این مشخصات، یه تصویر مشخصی از شخصیت های اصلی رو تجسم کنه. پس حسابی روش وقت بزار. زیاده گویی نکن و تو حاشیه نرو چون این شناخت قراره تو چند مرحله اتفاق بیوفته.در یک کلام،عجول نباش!
شخصیت های فرعی رو به نوبت جایگزین هم کن تا خواننده برای اشنایی با افراد جدید، رغبت مطالعه داشته باشه.
در گام دوم مشخص کن که رمان در چه بازه زمانی اتفاق میوفته👇🏻
گذشته؟ اینده؟ لحظه حال..
و بعد از اون، دوره ی رویداد رو انتخاب کن👇🏻
ساسانی، پهلوی، معاصر،تاریخی.
حالا با توجه به اون مشخصات، یاد بگیر که از کلماتت درست استفاده کنی
چند وقت پیش داشتم فیلم جیران رو میدیدم، قسمت اولش بود. خب به عنوان یه فیلم تاریخی انتظار داشتم لحن صحبتاشون با من متفاوت باشه. گفت و گوشون محاوره ای بود،این به کنار.
تحمل کردم و فیلم رفت جلوتر . طرف با عشقش جوری حرف میزد.. از یه کلماتی استفاده میکرد.. که انگار تو قرن21 داره با رفیق لاتش صحبت میکنه.این شد که جذابیت فیلم به کلی دود شد رفت هوا. توصیه میکنم شما تو این دام نیوفتید...
از کلمات قلمبه سلمبه استفاده نکنید که خواننده رو گیج کنید و اصلا نفهمه معنیه این لغت چی بوده. یه جوری بنویسید که رمان قابلیت ترجمه به زبان های خارجی رو داشته باشه و مترجم واسه هر کلمه، بتونه معادلشو پیدا کنه.
در گام بعدی
حتما یه کتاب لغت برای خودتون تهیه کنید
(لغت نامه دهخدا خوبه)
اگه خوب بود، کامنت بزارید برای پست2