ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه سادات موسوی
فاطمه سادات موسوی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

گردان دژ،مظهر شجاعت و دلاوری

ننگ است کمی درنگ تا پیروزی

از دست منه تفنگ تا پیروزی

دانی چه بُوَد پیام یاران شهید

این‌ است که جنگ جنگ تا پیروزی

پادگان دژ،پادگانی چون حماسه، ايثار و از خودگذشتگی. پادگانی به وسعت یک ارتش و برابر با تمام ارزش‎ها و آرمان‌هایی که سربازان آن خون پاک خویش را برای پایداری آن نثار کردند. در گوشه و کنار این پادگان لاله‎هایی پرپر شدند تا نام این پادگان برای همیشه سبز و جاویدان باقی بماند. دژهایی که تا ابد نماد مقاومت، پایداری و شجاعت نیروهایش باقی خواهند ماند. این دژها زبان گویای مظلومیت و غربت افسران و سربازان این پادگانندکه جانانه از مرزهای میهن خود تا آخرین قطره خون دفاع کردند. پادگان دژ، یادآور اولین گلوله‎هایی است که به سمت ایران شلیک شد، یادآور شهید استوار خسروی که می‎گفت: «من زنده باشم و تو به خاکم تجاوز کنی؟» و یا یادآور سخن شهید ستوان امیری که در آخرین ساعات زندگیش گفت: «ایران کشوری فراخ و بزرگ است ولی جایی برای عقب‌نشینی امیری وجود ندارد» طنین صدای این دلاورمردان نیروی زمینی ارتش هنوز هم در خاک پهناور خرمشهر شنیده می‎شود.
پادگان دژ بر مبناي يك گردان، به نام گردان 151 پياده دژ بنا نهاده شد كه اين گردان متشكل از 4 گروهان رزمي، يك گروهان اركان و حدود 1500 نفر پرسنل در مبناي اوليه بود.

هدف از تشکیل این پادگان، ایجاد یک گردان ویژه و منحصر به فرد به نام گردان 151 دژ خرمشهر بود. این پادگان، سازمانی متشکل از هزار و 300 نفر و حدود 120 قبضه توپ 106 داشت که این تعداد توپ تجهیزات بسیار سنگینی برای یک گردان بود. هدف از سازماندهی این گردان در نزدیکی مرز، انجام درست مأموریت 48 ساعته در صورت ایجاد عملیات یا بحران در منطقه غرب تا پیوستن سایر یگان‌ها بود. در زمان جنگ با وجودی که یک مقدار از نظر آمادگی، به دلیل شرایط خاص دوران انقلاب پایین‌تر بودند شاهد بودیم هر درگیری که اتفاق می‌افتاد ضربه اول را ارتش می‌گرفت و ماموریت اصلی ارتش هم همین است. آن زمان همین گردان وارد ماموریت شد و وظیفه 48 ساعته خود را 34 روز ادامه داد، لشکرهای تا بن دندان مسلح رژیم بعثی را متوقف کرد و اجازه ورود به خرمشهر را به آنها نداد.

گردان ۱۵۱ دژ که بخشی از لشکر ۹۲ زرهی اهواز بود، در هنگام شروع جنگ ایران و عراق، وظیفه حفاظت از مرزهای ایران در استان خوزستان، حد فاصل شلمچه تا کوشک را برعهده داشت. در واقع راه زمینی اصلی که یگان‌های نیروی زمینی عراق قصد داشتند از طریق آن از نقطه مرزی شلمچه به سوی خرمشهر پیشروی و آن شهر را تصرف کنند، در محدوده استحفاظی و مأموریت این گردان قرار داشت.

مرز ایران و عراق از زمان حکومت محمدرضا شاه و بعد از عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر بین دو کشور، دارای یک دژ (نوعی خاکریز و استحکامات مرزی) بود، که در حد فاصل نیروهای ایران و عراق کشیده شده بود. این دژ به یک دژ مرکزی و دژهای فرعی تقسیم شده بود و مسئولیت دفاع از این دژها، برعهده گردان ۱۵۱ بود، که نیروهای آن در پادگانی به نام پادگان دژ مستقر شده بودند.

ارتش عراق که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله خود را برای اشغال خرمشهر آغاز کرد، با دفاع شدید نیروهای گردان ۱۵۱ روبه‌رو شد. این دفاع یک ماه تمام و تا ۳۰ مهرماه ۱۳۵۸ ادامه یافت. گردان دژ که با حمله لشکر ۳ زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص عراق روبه‌رو شده بود و همزمان با توپخانه و نیروی هوایی عراق، گلوله‌باران و بمباران می‌شد، ۳۰ شبانه روز در برابر نیروهای عراقی جنگید و از محدوده گسترده نوار مرزی و از جمله جاده ۱۷ کیلومتری شلمچه به خرمشهر دفاع کرد، تا مانع ورود نیروهای عراقی به خرمشهر شود.

شدت درگیری گردان دژ با نیروهای عراقی در این ۳۰ روز چنان بود، که فقط در هفته اول جنگ، پنج بار فرماندهی این گردان به دلیل کشته یا مجروح شدن فرماندهان، تغییر کرد. نام آن پنج فرمانده که یکی پس از دیگری کشته یا مجروح شدند؛ سرهنگ جاموسی، سرگرد چهارمحالی، سرگرد شاهان، سروان کبریایی و ستوان گیوتاج بود، که این آخرین فرمانده در واقع پزشک گردان و افسر وظیفه بود، که در نبود فرماندهان بالاترش مجبور شد فرماندهی گردان را برعهده بگیرد. در این دفاع ۳۰ روزه از ۱۹ افسر گردان ۱۵۱ دژ، فقط یک افسر زنده ماند

فاطمه سادات موسوی به فرمایش استاد علی اکبر حسنوند

دانشگاه تهران مرکز


گردان دژاستاد علی اکبر حسنوند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید