
نقل است که وقتی قذافی (؟) برای درمان به آلمان سفر میکنه همراهانش به پزشک میگویند که او حاکم لیبی است و پزشک در جواب میگوید که حتما حاکم نالایقی است که نتوانسته پزشکان مجرب تربیت کند که مجبور به سفر به آلمان نشود .
حال در کشور ما پر است از چنین افرادی که صبح مرگ بر آمریکا میگویند و شب بچه هاشون در واشنگتن به سلامتی پدر عزیزشون پیک پیک بالا میبرند.
مرگ بر آمریکا میگویند ولی برای تحصیل به کانادا و آمریکا،برای درمان به انگلیس و آلمان میروند ،از گوشی و ابزار و تکنولوژی آمریکایی استفاده میکنند ،مدام از "ما میتوانیم "میگویند ولی حتی برای سیسمونی نوه شون هم این مملکت را لایق نمیدانند. مدام از آینده ی درخشان این کشور صحبت میکنند ولی سرمایه ی خود را برای سرمایه گذاری به دبی و مالزی میبرند (به هر حال برای پولهاشون عرق ریختن پول مفت که نیست تو بورس سرمایه گذاری کنند) .
حال دانشجویی در استکهلم سوئد در پایان نامه اش از قاسم سلیمانی ،مطهری و آوینی تجلیل کرده که محترم است به هر حال دموکراسی یعنی همین که هرکس از هرکس خواست تجلیل کند ولی چگونه است فردی که عاشق این افراد است به غرب برای تحصیل پناه میبرد؟مگر اندیشه ی این افراد و امثالهم مسبب وضعیت کنونی نیست ؟ خب در "نتیجه ی "زحمات و اندیشه های همین افراد بمان و تحصیل کن.
مثالی آمریکایی هست که میگوید افراد با پای خود حزب سیاسی خود را انتخاب میکنند. دنیا پر است از افرادی که ادعای کمونیستی و چپ بودن و به دنبال توزیع عادلانه ی ثروت به دست دولت هستند اما در کشور های سرمایه داری زندگی میکنند و حتی حاضر نیستند در بهشت برینی مانند کره شمالی و چین و لیبی خدابیامرز برای ساعتی زندگی کنند.