ویرگول
ورودثبت نام
لیلافرزادمهرm_15996912
لیلافرزادمهرm_15996912
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

بازگشت به حال روستایی6

از آن صحنه تنها چیزهایی که یادم هست سگهایی که قصد حمله داشتند وبرادری که فرار می کرد، پیرمردهایی که با انرژی جوانان 20ساله به سمت من می دویدند. ودیگر هیچ چیزی را به یاد ندارم.

برای مدتی از حال رفتم. وقتی به هوش آمدم در خانه عمه انجیل بودم و صورتهای نگران در اطرافم پرسه می زدند.

برادرم در گوشه اتاق کز کرده بود. صدای نفس کشیدنش هم شنیده نمی شد. چشمان سرخش نشان از ادب شدن توسط مادروبقیه داد. رد اشکی که روی گونه اش نشسته بود دلم را خنک کرد.

وقتی می خواستیم از جلوی سگها رد شویم، برادرم به خیال اینکه میخواست ترس مرا از سگها درمان کند بی هوا مرا به سمت آنها هل داد. با صدای وحشیانه سگها پی به اشتباهش برد فرار را بر قرار ترجیح داد.

سالها از آن موضوع گذشت. ترس ا ز سگها در من رشد کرد. طوری که اگر سگی در سمت دیگر خیابان رد می شد من اینطرف ضربانم به هزار می رسید.

فردای آنروز به خانه عمه سرنگیل در روستای چنگوره رفتیم. مسیر را با الاغ طی کردیم. پسرها که حیوان هارا بیچاره کردند. با هم مسابقه می دادند وحیوان هم وزن آنهارا تحمل می کرد وهم باید با نهایت سرعت می دوید. در میان دویدن از شدت استرس گاهی جفتکی هم پرت می کردند.

دوساعتی در راه بودیم. بازهم ورودمان با استقبال خانواده عمه وعمو برگزارشد. زنهای روستا همگی یاشماق(چارقدی که زنان ترک سرو نیمه زیرین روی را بدان پوشند. لچکی که بر زنخ بندند(لغت نامه دهخدا)) بر چهره داشتند. بعضی از آنها حتی در زمانی که مردی هم نبود باز این پارچه را برنمی داشتند.

از عمه پرسیدم: چرا پوشش آنها اینطوری است. گفت:برای احترام به بزرگترها. جایی که برادر شوهر ویا پدر شوهر هست که اصلا باز نمی کنند ودر مواقعه ای که مادرشوهر ویا خواهر شوهر بزرگترشان هم باشد باز به رسم ادب واحترام یاشماق روی دهان می گذارند. نوعروسان تا زمانی که فرزند پسری به دنیا بیاورند در هیچ جایی اجازه برداشتن یاشماق را ندارند.

برایم سوال بود پس اگر سفره ای پهن شود وبخواهند کنارهم غذا بخورند چکار می کنند.

عمه گفت: صبر کن می بینی چطور غذا می خورند.

ادامه دارد...

ارائه شده در وبسایت ویرگول

https://leilafarzadmehr.ir/بازگشت-به-حال-روستایی6/

روستایاشماقپوششسنت ها
لیلا فرزادمهر هستم فوق لیسانس بازرگانی بین الملل‌.کارمند حسابداری.با نوشتن دنیای اطرافم رو رنگ می کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید