لیلافرزادمهرm_15996912
لیلافرزادمهرm_15996912
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

روزنگار19خرداد1401

روزنگار19خرداد1401

دخترم به تازگی گواهینامه گرفته است. از آنجایی که نسل حاضر ما را قبول ندارند، کنارش نشستم. با تذکرات ریز سعی می کردم مهارتش را افزایش بدهم. از چند روز قبل او به تنهایی ماشین را بیرون برده بود ومشکلی نداشت.

آنروز در کنار هم می رفتیم چند بار تذکر دادم که فاصله ات را حفظ کن. در جواب می دانم وبلد هستم دریافت کردم.

به علامت قهر سرم را چرخاندم وبیرون را نگاه کردم. یک 206سیاه جلویمان در حرکت بود. بعداز دور برگردان به مسیر ادامه داد تا اینکه ناگهان ماشین جلویی به مانع رسید وترمز کرد. دخترم با تاخیر ترمز کرد واز پشت به لبه گلگیر 206ضربه زدیم. درست وسط خیابان بودیم وراه بقیه را بند آوردیم.

از سمت شاگرد پیاده شدم وپشت فرمان نشستم. ماشین را به کنار خیابان هدایت کردم تا مسیر برای ماشینهایی که با بوق های ممتد گوشمان را کر کردند باز شود. این عکس ا لعمل به اندازه یک دقیقه زمان برد ولی تحمل مردم به صفر دقیقه رسیده است.

دخترم مضطرب به کناری رفته بود ونگاه می کرد. ماشین را خاموش کردم وپیاده شدم. پسری جوان با دندانهایی که کامپوزیت زیبایی داشت، پیاده شد. ماشین را وارسی می کرد. خراشی کوچک بالای گلگیر سمت راننده ایجاد شده بود. پسر را خطاب کردم وگفتم هزینه هرچقدر که شده است بفرمایید تا تقدیم کنم دخترم تازه گواهینامه گرفته است. در همان حال دستانم را به حالت سپاسگذاری جلوی سینه ام گرفته بودم.

مرد مستاصل نگاهم می کرد. مردی با پسر کوچکش به همراه چند مرد که در بنگاه بودند پیش آمدند وبه پسر دلداری دادند که چیزی نشده صلوات بفرستید وبروید. پسر گفت: آخر ماشین امانت است. باز به او گفتم: هرچقدر هزینه آن است بفرمایید تقدیم کنم. چقدر جالب که هر وقت پول حسابی در حسابم موجود است این اتفاقات می افتد. با اعتماد به نفس به پسر اصرار کردم.

پسر با اصرار بقیه گفت مشکلی نیست، بروید. تشکر کردم ووقتی میخواستم ماشین را سوار شوم دیدم بازم دخترم پشت فرمان است. با اشاره مرا دوباره سرجایم نشاند. مسیر را ادامه دادیم تا به محل قرار برسیم.

با خودم فکر کردم اگر من در این شرایط بودم شاید قید رانندگی را می زدم. تا مدتها خودم را سرزنش می کردم. اما دخترم با شجاعت به کارش ادامه داد چون می داند باید تمرین کند تا بیاموزد. نسل ما نسلی بود که رها کردن را آموخته است در وجودمان جنگ ومبارزه برای بدست آوردن را با باورهای غلط از بین برده اند.

ارائه شده در وبسایت ویرگول

https://leilafarzadmehr.ir/روزنگار19خرداد1401/

روزنگار خرداد
لیلا فرزادمهر هستم فوق لیسانس بازرگانی بین الملل‌.کارمند حسابداری.با نوشتن دنیای اطرافم رو رنگ می کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید