نامه به نوه عزیزم
دوستی برایم تعریف میکرد که فرزندش در ساخت ماکتهای اتومبیل و تغییر شکل ظاهری آنها بسیار متبحر است. تمام بچههای فامیل اسباببازیهایشان را برایش میآورند واو آنها را تعمیر و تبدیل به احسن میکند.
کلی راجع به شرایط او صحبت کرد و از فنونی ابتکاری و ابداعی و خلاقیت او داد سخن گفت.
در ذهنم داشتم تجسم میکردم که چقدر درآمد دارد و چقدر توانسته به خانواده کمک کند. باذوق فراوان گفتم: خوب خداروشکر پس حالا دیگر راهش را پیداکرده است و آیندهاش تضمینشده است.
دوستم آهی از ته سینه کشید و گفت: نه بابا جز مصرف پول پدر و مادرش و اضافه کردن ماکت به اتاق درهم و شلوغش کار دیگری انجام نمیدهد.
پرسیدم: علت چیست بازار فروش ندارد؟ ویا کسی کارهاشو نمی بینه؟
گفت: توی اینستا فعال هم هست مشتری هم دارد ولی دلش نمیآید کارهایش را بفروشد.
نوه عزیزم فرزند دلبندم، از این داستان تنها یکچیز به ذهنم میرسد که این فرزند اصلاً خلاقیت ندارد. اگر کسی کاری را بلد باشد در آن کار خلاقیت و نوآوری داشته باشد، با فروش و تکرار ایده خلاقیت خود را افزایش میدهد نه اینکه با کلکسیون درست کردن و فشار و بار اقتصادی اضافه خانواده را آزار دهد.
ارائه شده در سایت ویرگول
https://leilafarzadmehr.ir/نامه-به-نوهدلبستگی-جز-رنج-پیامدی-ندا/