لیلافرزادمهرm_15996912
لیلافرزادمهرm_15996912
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

واما آموخته های امروزمن

واما آموخته های امروزمن

صبح به پیروی از دیروز به درمانگاه مراجعه کردم. جای پارک مثل همیشه برایم مهیا بود. به درمانگاه که رسیدم پنج نفر جلوتر از من بودند. شماره یکصد وهفده را خواند وبه جلوی باجه رفتم. با منشی آشنایی دیرینه دارم احوال پرسی کردیم وکارم را راه انداخت.

فیش را گرفتم وبه سمت طبقه منفی یک رفتم. تمام تخت های شیمی درمانی پراز بیماربود. زن ومردها در دست هایشان آنژیوکت ویا اسکالپ بود. شلنگ های شیشه ای وقهوه ای به مخزن های سرم وصل بود. بعضی از مخزن های سرم را با فویل آلومینیوم پوشانده بودند تا نور باعث فساد مواد تزریقی نشود.

برگه را به تزریقاتی فعال وبی نهایت مهربان دادم . به همکارش اشاره کرد که پایین بنشین تا بیاید.

روی صندلی نشستم تا خانم دیگر به کارم رسیدگی کند. دختر جوانی که با وجود حجم زیاد کار همیشه با عشق ومهربانی از بیماران پذیرایی می کند.

بعداز وصل کردن سرم های دو بیمار آمپول مرا تزریق کرد. از او قدردانی کردم آرزو کردم همیشه تنش سالم وسلامت باشد.

وقتی سوار ماشین شدم با خیال راحت به مسیرم ادامه دادم. با نیم ساعت تاخیر رسیدم. رئیس در ساعات اولیه صبح رسیده بودند.

واما روز کاری

روز گذشته یکی از مشتریان که چک صیادی او برگشت خورده بود بعداز ساعت اداری با همراهم تماس گرفت وخواست تا مشکل چک را برطرف کنم. چک مذکور مدتی پیش برگشت خورد وتوسط شرکت تامین کننده لوازم در سامانه ثبت برگشت شده است.اما در سیستم بام شرکتی قادر به تایید ویا انتقال به طرف حساب نبودم. مضمون خطاهم این بود که اطلاعات چک نادرست است. بعداز کلی رایزنی با تامین کننده وگرفتن تاییدیه درستی عملیات ایشان نتیجه گرفت که باید به بانک بروم.از آنجایی که شعب بانک دسترسی نامحدود دارند چک را به بانک بردم.

بعداز کلی نوبت ایستادن با مسئول آن احوالپرسی کردم. مرد پشت باجه جدید آمده است. با کلی زحمت توانستم مشکل را با عکس هایی که از سیستم داشتم برایشان تشریح کنم. مرد گفت که من این کار را انجام نمی دهم به بانک ملت که صدور چک از آنجاست بروید. معلوم بود که نمی خواست کار را انجام بدهد. اینرا بعداز نیم ساعت کلنجار رفتن با ایشان متوجه شدم.

با سماجت من، در نهایت با پشتیبان بانک مرکزی تماس گرفت وبرای ایشان هم توضیح دادم. مردی منطقی ومطلع که در جواب گفت باید این مشکل در باجه بانک حل شود. گوشی را به مسئول دادم.

بعداز کش وقوس های فراوانی که مرد به خود داد بالاخره طی یک دقیقه کارم را انجام داد. قبل از این یک دقیقه کلی آسمان وریسمان برایم بافت که این کار من نیست، کلی کار دارم. شما باید خودتان انجام بدهید.

در پاسخ گفتم شما دسترسی به من بدهید خودم در شرکتم انجام می دهم مگر بیمارم که هرروز برای کاری ساده به بانک مراجعه کنم. یک سیستم را بدون اینکه معایب اجراییش را بدانید به مردم تحمیل می کنید وحالا برای پاسخگویی آنهم مارا به زحمت می اندازید.

القصه با صرف تنها یک دقیقه وزدن چند دکمه ناقابل چک در سامانه من تایید شد اما مرد برای این یک دقیقه، چهل دقیقه از زمان مرا نابود کرد.

به شرکت برگشتم. برای واریزی های مشتریها دستگاه توکن بانک کشاورزی منقضی شده بود. جناب رئیس زحمت کشیده بودند وآنرا برای تعویض بردند. وقتی که خواستم وارد سامانه بشوم خطای عدم همزمانی توکن وسیستم را نشانم داد. برای اصلاح به درگاهی که ذکر شده بود رفتم اما هربار ناامیدتر برگشتم. با شماره پشتیبانی تماس گرفتم. فهمیدم که باید دستگاه که از شعبه مرکزی دریافت شده را به شعبه خودمان ببریم وکد ورمز جدید دریافت کنم.

باز برای بار چندم به بانک مراجعه کردم باز هم نوبت نشستم. خانم پشت باجه ماسک را سفت وسخت زده بود وصدایش را از پشت لایه های نایلون نمی توانستم بشنوم.

خانم گفت:مگر می شود که رمز را همراه توکن نداده باشیم بگویید که گم کردید رمز را دوباره می خواهید. (بحث کردن انرژی منفی دارد) برای همین گفتم حق باشماست وهر طور شما می گویید درست است حالا رمز را بدهید.

مدتی گذشت وباز به انتظار ایستادم. بعداز صرف20دقیقه زمان پاسخ دادند که این حساب شخصی رئیس است وفقط به وکیل ویا نماینده قانونی ایشان تحویل داده میشود.

به نظر شما آیا نمی توانست همان اول بگوید که به شما نمی دهیم واینقدر مرا معطل نکنند. واین همه آسمان وریسمان بافتن برای چیست چرا همان اول کار درست ودقیق نمی بینیم طرف چه کاری دارد وکمتر اورا آزار بدهیم.

با وجود تمام مشکلات مردم از گرانی های بی دلیل از ترسهایی که هر لحظه برایشان ترسیم می کنند، از کمبود ها از بیکاری وناامنی شغلها از نداشتن درآمد کافی وخرج ومخارج زیاد بیماری هایی که همه نادر هستند از گرانی افسار گسیخته خانه ها وهزاران گیر وگرفتاری مردم آیا بهتر نیست فقط به اندازه یک دقیقه برای شنیدن ودرست شنیدن وقت بگذاریم شاید خیلی از مشکلاتی که الان برسرمان آوارشده وقشر ضعیف را بیچاره کرده با همین یک دقیقه ها حل شوند.

https://leilafarzadmehr.ir/آموخته-های-امروز-من9خرداد1401/

ارائه شده در سایت ویرگول

بانک مرکزیکاردرستگوش شنوا
لیلا فرزادمهر هستم فوق لیسانس بازرگانی بین الملل‌.کارمند حسابداری.با نوشتن دنیای اطرافم رو رنگ می کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید