لیلا فرزادمهر
برای وقتگذرانی به پاساژ سر زدم. بی هدف به ویترین مغازهها نگاه میکردم.
داخل ویترین مانکنها در حالات مختلف نشسته و یا ایستاده بودند. گاهی صورتشان لبخند داشت و گاهی هیچ شکلی نداشت.
یکی از مانکنها دست مانکن کوچکتر را گرفته بود و بهصورت یکدیگر لبخند میزدند. به فاصله چند قدم مادر و دختری در حال خرید بودند. دختر جوان پیشرو و زن میانسال با یک گام عقبتر او را دنبال میکرد. دختر برای خرید داخل مغازه شد و زن رهاشده در میانه پاساژ به اطراف نگاهی کرد. مستأصل وبی پناه دستش که آویزان بود را محکم به کیف دوشی گرفت و به سمت نیمکت وسط پاساژ رفت ونشست. چشمش به در مغازه کفشفروشی بود تا دختر بیاید.
نزدیک او روی صندلی نشستم. با خودش در حال زمزمه بود "از عید تا حالا چند جفت کفش و دمپایی خریدی هنوز بس نیست. قرار بود بیایم برای من لباس بخریم اصلاً یادش رفته." آرام آهی کشید و سرش را به تاباندن دستههای روسری گرم کرد.
زمانی گذشت دختر با دستان پر بیرون آمد. چشم گرداند و مادر را دید. نزدیک شد و آمرانه دستور حرکت داد.
زن دستش را به دسته نیمکت فشار داد و با ناله بر خواست. "بازم رفتی کفش خریدی بس نیست. از عید تا حالا چند جفت کفش خریدی؟"
دختر با صورتی برافروخته برگشت و گفت "فکر نمیکنم به تو ربطی داشته باشه پول خودمه دلم میخواهد اینطوری خرجش کنم."
هنوز از نیمکت فاصلهای نداشتند. پیرزن مثل شمع در خود فرورفت و کمی فاصله را بیشتر کرد. بند کیف را در دست فشرد ولبهایی که میرفت باز شود را با حرص به هم دوخت. حرفی نمانده بود به راهش یعنی دنبال کردن دختر عصبانی که به مغازه روسری فروشی وارد شد، ادامه داد. لبخند مانکن ها در نظرم مجسم شد. ارتباطی بی روح وظاهری، سرد وعاری از حتی ذره ای تعلق.
دیدن این صحنه تکانم داد. رفتاری که این روزها زیاد میبینیم. در خانواده در خیابان و یا هرمکانی که افرادی در آن باشند. ارتباطها کمرنگ شده است. افراد ترجیح می دهند از ارتباط فرار کنند واین مهم با گوشی همراه به ثمر رسیده است. هرکس تنها زندگی میکندحتی در یک خانه .
احترام به نسل قبل جزو اولویتها در فرهنگ ما بوده و هست ولی این روزها کمرنگ شده است. گویی گسلی فراخ بین نسلها حفره ای عمیق ایجاد کرده است. ارتباط با نسل قبل و بعد و اصلاً ارتباط هر نسل با خودش چقدر دشوار و دور از ذهن است. تفاوت در عقاید، روش تربیتی، ایدئولوژیها، خلقیات خوب و بد، انتظارات، سطح توقع و...هزاران چیزی که به ذهنمان نمیرسد ولی اینها فاصله بین نسلها را هرروز بیشتر از قبل میکند. مشکلاتی که برای پاسخ به آنها هیچ کار علمی و تحقیق درستودرمانی نشده است.
این شکاف عقاید از کجا منشعب میشود و چرا؟
چطور شده که نسل جدید نمیتواند ارتباط با خانواده را مقدس بداند. در نظر نسل های جوانتر خانواده تنها حکمی است که اجرایش را به عدم میسپارند.
چه عواملی این شکاف عمیق احساسی بین نسل قبل و بعد را ایجاد کرده است؟ چرا فرزندان وگاهی والدین نسبت به یکدیگر هیچ تعهدی احساس نمی کنند.
آیا سطح سواد والدین و فرزندان آنها را به این احساس رسانده است؟ در جایی که والدین هم سطح علمی خودرا به فرزندان می رسانند بازهم این ارتباط به شکلی درست برقرار نمی شود.
آیا وضعیت مالی فرزندان و یا والدین باعث قطع این ارتباط شده است؟ یعنی اگر پدر ومادر نیاز مالی به فرزند نداشته باشند ارتباط موثر تر خواهد شد؟ وبالعکس.
آیا روش تربیتی مادران جدید مناسب این نسل نبوده است؟ امتیازاتی که در گذشته به دلایل تحریم ها وجنگ و بحران های اقتصادی از آنها دریغ شده بود حالا والدین بی دریغ به فرزندان دادند وسطح توقع آنهارا به گونه_ای بالا بردند که حالا برای ارتباط و برخورد مناسب نیاز به التماس باشند؟
مادیات دراینبین چقدر تأثیرگذار است.سطح مالی خانواده در این میان چقدر موثر است؟
ذهنم درگیر سوالات بیشماری بود که نمی توانستم جواب مناسبی بیابم. به دنبال مطلب از چند مقاله استفاده کردم. در شروع آن بیان میکرد که در مسیر تاریخ، همواره تفاوت سنی بین انسانها موجب بروز جدائی، عدم تفاهم و حتی نافرمانی شده است و تمایز نسلی (Generation Difference) امری معمول بوده است، زیرا در هر نسل ارزشهایی خاص موردتوجه قرار میگیرد که باسن بزرگسالان همان جامعه تفاوت دارد؛ اما هنگامیکه تغییرات سریع و همهجانبه در یک جامعه رخ میدهد، دیگر تنها این تفاوت جسمانی و فیزیولوژیک نیست که تمایز نسلی را شکل میدهد بلکه همه ساختار اجتماعی و فرهنگی را تحت تأثیر قرار میدهد، تأثیری که ممکن است محدوده آن از تفاوت و تمایز فراتر رود و به تقابل بدل شود.
جامعه ما طی چند دهه اخیر بهسوی تجدد و مدرنیسم گام برداشته است. این چالش در سالهای قبل آغازشد.در این دوران که به تعبیری میتوان آن را "دوران گذار" نام نهاد؛ موجب بروز تغییراتی عمیق و ساختاری شده و کنشهای متفاوتی را به دنبال داشته است. دامنه این کنشها جزئیترین هنجارهای فردی و ارزشهای خصوصی و حتی مقولات اجتماعی همچون مذهب و نظام سیاسی و حتی روابط خانوادگی را دربرگرفت.
به تعبیر دورکیم خصلت جوامع "در حال گذار" این است که در آن مشکلاتی پدید میآید که نتیجه مستقیم برخورد مدرنیسم و نوگرایی برآمده از آن باسنت و پایبندی به قوانین قبلی است.
نسلهای جوان با اندیشههای نوآشنا شده و با سرعتی فزاینده در حوزه اطلاعات و دانش جهانی ارتباطات از نسلهای پیشین خود که نمیتوانند سرعت حرکت خویش را با تحولات جدید منطبق سازند، سبقت میگیرند. امروزه بحران دنیای متجدد و مدرن با دامنهای وسیعتر و خوفناکتر چهره میگشاید.
چالشهای مابین ارزشهای سنتی و هنجارهای مدرن، تغییر الگوهای مصرف در جامعه، گسترش ارتباطات اجتماعی و تأثیرات آن روی روابط، افزایش روزافزون وسایل ارتباطجمعی، افزایش جمعیت جوان، گسترش آموزش عالی ، روش تربیتی کاملاً متفاوت، ورود شبکه جهانی اینترنت و دهها مورد دیگر، زمینهساز تغییرات شگرف در ارزشها و هنجارهای اجتماعی بوده است. تغییراتی که گاه شدت و حدت روزافزون آن به ایجاد بحرانهای موضعی و یا حتی عمومی در جامعه انجامیده است. بهگونهای که به نقل از دور کیم میتوان گفت آنچه دریک جامعه بهصورت امر نابهنجار رواج مییابد میتواند نشانگر ارزشهای اخلاقی آینده همان جامعه باشد.
بدون شک این خواسته قلبی تمامی والدین و فرزندان(نسل های متفاوت) آنهاست که بتوانند ارتباطی مؤثر، سازنده و صمیمی با یکدیگر داشته باشند. ارتباطی که به قول ما امروزیها در آن نه سیخ بسوزد و نه کباب. (ارتباط برد برد.)
در یکطرف این ارتباط والدین قرار دارند که خواستار آناند که احترام موی سپید آنها را نگهدارند و به حرفهای خیرخواهانه و نصیحتهایی دلسوزانه توجه کنند و در طرف دیگر فرزندان، انتظار دارند والدین شخصیت آنها را به رسمیت بشناسند و آنها را درجایگاهی که هستند درک کنند. نیازها، خواستهها، افکار و احساسات آنها را به دیده احترام بنگرند.
دراین میان گام مهم برای برقراری ارتباط مؤثر آن است که شما موانع موجود در هر یک از مراحل و اجزای تشکیلدهنده ارتباط را بهخوبی شناسایی و برطرف کنید. بهعنوانمثال اگر پیام شما طولانی، سازمان نایافته و نا مفهوم و همراه با خطاهای متعدد باشد، نباید انتظار داشته باشید که پیامتان بهخوبی درک یا تفسیر شود. استفاده نابجا از کلمات و یا زبان بدن و در نظر نگرفتن شرایط گیرندگان پیام و موقعیتی که پیام در آن منتقل میشود، میتواند مفهوم پیام را مختل کرده و مانع برقراری ارتباط مؤثر شود.
برخی از موانع ارتباط مؤثر عبارتاند از:
گوش ندادن
مسخره کردن
فریاد زدن یا با صدای بلند سخن گفتن
انتقاد یا تحقیر کردن افراد
خشمگین شدن
احساس خود را صادقانه بیان نکردن
پیامهای منفی غیرکلامی (مثل بیاعتنایی، عدم توجه و حالت تدافعی)
اخم کردن یا روی درهم کشیدن
حرف دیگری را قطع کردن
دروغ گفتن
تهدید کردن
متهم کردن یا مقصر شناختن
ارزیابیهای شتابزده و نتیجهگیریهای عجولانه
پیشداوری و نگرش سوگیرانه
تعصبات و تفکرات قالبی و خشک
با رعایت بعضی نکات میتوان این موانع ارتباطی را کاهش داد و ارتباط را مؤثرتر کرد.
1. اول از هر چیز سعی کنیم که برای یکدیگر احترام قائل شویم؛ بدون قید و شرط. در برخورد اول این احترام در نگاه و زبان بدن قبل از ارتباط کلامی انتقال می یابد.
2. واضح و روشن صحبت کنیم. هرقدر از احساسات واقعی صحبت کنیم فهم آنها را راحتتر میکنیم. باگوشها، چشمها و قلبمان به صحبتهای طرف مقابل گوش دهیم؛ و در حین گوش دادن از پیشداوری، ذهنخوانی و...پرهیز کنیم. و با برقراری ارتباط غیرکلامی مانند تکان دادن سر، تماس چشمی خوب و حالات چهرهای خوشایند به ایجاد ارتباط کمک کنید.
3. وقتی دچار احساسات میشویم بهترین راه این است اندکی تأمل کرده و منتظر شویم تا به وضع عادی برگردیم. و زمان مناسب برای ارتباط را مدنظر داشته باشید.
4. در بعضی مواقع در مسیر زندگی والدین خود را فراموش میکنند و تنها به رشد فرزندانشان توجه میکند. یکی از عوامل پر کردن این شکاف همپایی با فرزندان در رابطه با فناوری جدید و تکنولوژی وکسب اطلاعات است.
5. شروع مشکلات زمانی است که کیمیای حرف زدن از یاد میرود و انتظار داشته باشیم که والدین ما حتی اگر ما چیزی نگوییم بدانند که مشکل ما چیست؟ وقتی حرف زده نشود ارتباطی شکل نمیگیرد. ازجمله فاکتورهایی که میتواند روزبهروز فاصله دنیای والدین را از فرزندانشان بیشتر کند حرف نزدن است. چراکه هیچکدام خبر ندارند در دنیای دیگری چه میگذرد. پس زمانی را باهم و در کنار هم باشید و از علایق، تفریحات، تجربیات یکدیگر صحبت کنید؛ و بهجای آنکه یکدیگر را به سنتی بودن و یا مدرن بودن متهم کنید. سعی کنید از هرتعاملی نقاط مثبت آن را استخراجکنید.
اگر معتقدید سخنان طرف مقابل شما بهکلی اشتباه، غیرمنطقی یا غیرمنصفانه است، نکته مثبتی در عباراتش بیابید؛ اما طوری جواب دهید که حتی در صورت پذیرش انتقاد، احترام و شأن و عزتنفستان حفظ شود.
6. فراموش نکنیم، دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم دنیایی است که روزبهروز در حال عوض شدن و تغییر است؛ اما باوجود سرعتی که تکنولوژی ما را بهپیش خواهد برد، بازهم ابزارها و مهارتهایی هستند که میتوانند به ما در هر نسلی که باشیم در برقراری یک ارتباط مؤثر کمک کنند.
7. سروصداهای مزاحم مانع ارتباط است. در یک فضای شلوغ وپراز ازدحام رسیدن به ارتباط مؤثر ناممکن است. ایجاد آرامش در هر ارتباطی مؤثراست. برای رساندن مفهوم پیام فضای آرامش ایجاد کنیم.
8. پایبندی به قولها و گفتهها و ثبات در رویه زندگی. هرگز قولی ندهیم که برای انجام آن دچار چالش شویم و یا مجبور باشیم خلف وعده کنیم.
9. فرزندان و نسل آینده در مقایسه با نسلهای قبل در مسیرطوفانی از اطلاعات هستند. در کودکی بهاندازه فردی 100 ساله اطلاعات دارند؛ بنابراین باید در این شتاب کمی همپا شویم.
10. دید و نظر افراد مختلف متفاوت است. اعتقادات افراد را مثل شکل ظاهری آنها باید بپذیریم و با جراحیهای دردناک قصد تغییر آن را نداشته باشیم.
11. جامعه به دنبال خط فرضی قبلی است. اغلب والدین به دنبال شبیهسازی فرزندان به زندگی خودشان هستند. این مقوله برای نسل جدید تعریفشده نیست. آنها برای هر موضوعی راه منحصربهفردی را دنبال میکنند. حتی والدین موفق آنهارا مجاب به سرسپردگی بی چون وچرا به مسیر آنها را نمی کند.
12. یادگیری زبان امروزیها ما را با دیدگاه آنها آشنا میکند. زبان گفتار وکردار نسل های جدید میتواند در برقراری ارتباط موثر باشد. ایفای نقش یک معلم همپای با دانشجو میتواند موثر باشد.
13. بهعنوان نسل واسطه حوصله بحث کردن را نداریم احترام به نسل قبل و حاضرجوابی نسل امروز باعث میشود که دیواری بتنی در برابر ارتباط ایجاد شود.
14. عدم آگاهی و بهروز نبودن سه نسل در کنار هم. نسل قبل آموزههایش برگرفته از سنتهاست نسل جدید بینابین و معطلمانده بین تربیت نسل قبل و آموزههای دنیای مدرن است و نسل جدید کاملاً مدرن و درگیر دنیای پیشرو امروزی. سه دیدگاه متفاوت از دنیای پیرامون. برای رسیدن به نقطه مشترک درک متقابل میخواهد.
15. هرکدام از ما خود را محق میدانیم و فکر میکنیم که دنیای ما دنیای بهتری است. برای همین میخواهیم دنیای گذشته خودمان را به نسل بعدی تحمیل کنیم. میخواهیم همه یکشکل و یکجور باشند. با چشمهای هر نسل دنیا را نگاه کنیم.
16. شنیدن فعالانه و درست عکسالعملهای بدنی و آگاهانه، درک کنش و واکنشها در موقع مناسب می تواند در رسیدن به این ارتباط نقش بسزایی داشته باشد. اغلب در چالش های ارتباطی فریاد میزنیم تا حرف بزنیم.
17. حشو بودن ارزشها، و قدیمی بودن افکار والدین؛ نسل جدید افکار و عقاید مذهبی نسلهای قبل را با دلایلی منطقی رد میکنند و زیر بار هیچ سخن بیدلیل و منطقی نمیروند و خواهان این هستند که برای هر کاری دلیل و منطق آن را بشنوند و لمس کنند.
18. حاضر نیستند به شکلی که والدین زندگی میکردهاند زندگی کنند. خانههای سنتی وزندگی با پدربزرگ و مادربزرگها را موافق ایده الهایشان نمیبینند.
19. نسل جدید (فرزندان) از یک الگوی خاص پیروی نمیکنند.
20. مالکیت فردی را بهتراز مالکیت جمعی میدانند. فردگرایی باعث تضعیف استحکام بین نسلی میگردد و بستری مناسب برای فاصله انداختن بین جوانان و بزرگسالان است. البته این مهم در دنیای مدرن این روزها اجتناب ناپذیر است.
21. نسلها رفتهرفته دیگر گرایشی به اعتقادات دینی و مذهبی ندارند. همین مهم در ارتباط با نسلی که باورهایشان ریشه در وجودشان دارد منبع اختلاف می شود.
22. ارتباط مؤثر شکل میگیرد وقتی که فرد احترام مثبت و معینی برای خود قائل باشد. چنانچه فرد احساس مثبت و خوشایندی نسبت به خود داشته باشد انتقال این احساس مثبت به دیگران آنان را به مثبت پنداری وادار میکند. انتقال احساس خوشایند خود نسبت به دیگران ارتباط را مؤثرتر میکند و گرفتن پاسخ خوشایند از سوی مخاطب یا مخاطبین باعث مؤثر شدن ارتباط میشود.
23. فضای تساوی باعث ارتباط بهتر میشود (گفتاری و شنیداری). اگردر ارتباط رابطه رئیس و مرئوس حاکم باشد هرگز ارتباطی شکل نمیگیردمگر دستوری که اغلب به نافرمانی ختم میشود.
ودر پایان اینکه برقراری ارتباط مؤثر با دیگران ضرورتی است که عملا در هیچ دورهای از تحصیلات ویا زندگی نمیآموزیم. در واقع عموماً فکر میکنیم که ارتباط برقرار کردن امری غریزی و ساده است؛ اما وجود اینهمه سوءتفاهم و ناسازگاری در روابط بین فردی در خانوادهها و محیطهای کاری نشان میدهد یک جای کار میلنگد و ما نیازمند آموختن چگونگی برقراری ارتباط موثر با دیگران هستیم. باید موانع ارتباطات را بشناسیم. و اینکه باید بدانیم ارتباط با دیگران به نظر موضوع سادهای است. اغلب خودمان را در آن متخصص میدانیم. از کودکی تا به حال حرف زدهایم و معمولاً گفت و گو کردن را امری طبیعی میدانیم. زمانیکه شاد هستیم و خود را به کسی نزدیک احساس میکنیم ارتباط برقرار کردن کار دشواری به نظر نمیرسد. هم ما احساس خوبی داریم و هم طرف مقابل و همه چیز به ظاهر خوب و بیکم و کاست است.
اما وقتی تضادی مطرح میشود یا اختلافی وجود دارد، آن وقت است که باید مهارت کلامی خود را مورد قضاوت قرار دهیم. در حالت عصبانیت چگونه گفت و گو میکنیم؟ با اشخاصی که از ما عصبانی هستند چگونه حرف میزنیم؟ با انتقاد چه میکنیم؟ وقتی طرف مقابل ما غیر منطقی است و به حرفهای ما گوش نمیدهد چه میگوییم؟ در شرایط احساس رنجش، چگونه ارتباط برقرار میکنیم؟
یادگیری مهارت ارتباط با افراد در اقشار مختلف از کودک وبزرگ نیاز به کسب مهارتهای زیادی دارد که مهمترین آنها گوش دادن فعال وزمان مناسب برای ارتباط را میتوان نام برد. یادگیری زبان گفتار وکردار نسل حاضر هم به این مهم کمک می کند.
منابع
منبع برای مطالعه:
برای مطالعه بیشتر در زبان فارسی کتاب برقراری ارتباط (The art of communicating) نوشته تیچ نات هان (Thich Nhat Hanh)، نویسنده، شاعر و پژوهشگر کرهای و برنده جایزه نوبل در سال 1967 را توصیه میکنم. نسخه صوتی این کتاب را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
www.nifc.gov/hrsp/tools/keys_to_effective_communication.pdf
www.researchgate.net/publication/331745017_EFFECTIVE_COMMUNICATION_TECHNIQUES
www.helpguide.org/articles/relationships-communication/effective-communication.htm
https://dostankhob.com/chegone-yek-ertebat-moaser-eijad-konim/