دلتنگ بودم...
و چون برف بی صدا میباریدم
زود خنده های تو را در قالب سپید قاب کردم
در دیوار نرم قلب...
مینگارمت که چشم منی
زنده ام به تو ، چون جان منی
نقش تو در منبسیار است
چون نقش برف در بهار
چای در تابستان
شکوفه در پاییز
و تعطیلات در زمستان
عاری از معنی... پر از مفهوم
تو ناقص ترین کاملی
و دشمن ترین دوستی
و سرد ترین گرمی
تو گنگترین تعریف عشق در منی
#داود_شمسی