ویرگول
ورودثبت نام
داود شمسی
داود شمسی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

برف بی صدا

دلتنگ بودم...
و چون برف بی صدا میباریدم
زود خنده های تو را در قالب سپید قاب کردم
در دیوار نرم قلب...
مینگارمت که چشم منی
زنده ام به تو ، چون جان‌ منی
نقش تو در من‌بسیار است
چون نقش برف در بهار
چای در تابستان
شکوفه در پاییز
و تعطیلات در زمستان
عاری از معنی... پر از مفهوم
تو ناقص ترین کاملی
و دشمن ترین دوستی
و سرد ترین گرمی
تو گنگ‌ترین تعریف عشق در منی

#داود_شمسی

داود شمسی ، شاعر و نویسنده اشعار سپید ، غزل ، دوبیتی، مثنوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید