کاکتوس
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

زینهار

زینهار ، واژه آمیخته ای است که در پناهِ نیرو یا در پناه جنگ افزار بودن کسی را میرساند و زینهار داری کاری بوده است که از دور ترین روزگاران در ایران وجود داشته است و آن چنان است که اگر دشمنی از دشمن خود زینهار بخواهد بی درنگ در پناه او میرود و در همه زمان زندگی از گزند وی آسوده است !

نمونه ای از این کار درباره هیستیایوس یونانی از نوشته هرودوت در بخش فرمانروایی به پیروی از راستین خواهیم دیدن که وی با دشمنی و جنگی که با ایرانیان کرده بود در ایران اسیر (و مهمان) شاهنشاه بود ...و به هنگام بازگشت به یونان از شاهنشاه سیم و زر گرفت! این فرمان همگانی ایران باستان بوده که در شاهنامه فردوسی آمده است:

چو خواهد ز دشمن یکی زینهار

تو زنهارده باش و کینه مدار

این سرنوشت آن کسانی بوده است که در جنگ شمشیر بیفکنند و زنهار بخواهند اما آنان که پس از شکست می‌گریزند:

چو تو پشت دشمن ببینی ، به چیز

میاز و مپرداز هم جای نیز

در کارنامه اردشیر بابکان آمده که دختر (مهرکِ نوشزاد: آن کس که اردشیر بیش از هرکس با وی دشمنی میورزد و اردشیر برای کشتن او سوگند خورده بود ) در برابر شاپور فرزند اردشیر زنهار میخواهد ،و زنهار میگیرد تا آنجا که شاپور او را به زنی میگیرد:

کنیزک گفت : و اگر مرا به تن و جان زینهار دهید راست بگویم! شاپور گفت : زینهار و مترس. کنیزک گفت من دختِ مهرک انوشک زادان ام!

واژه زینهار چنان گرامی بوده است که شکستن آن را به هیچ روی شایسته نمی دانسته اند ، چنانکه رستم پهلوان در هنگام اندرز اسفندیار ،سرپرستی فرزند او را می پذیرد ، پس از مرگ اسفندیار ،زواره برادر رستم به وی می گوید که از این زینهاری ، شاید بودن که در آینده برای کین پدرش بر ما ستم کند:

زواره بدو گفت کای نامدار

نبایست پذیرفت از او زینهار

و رستم پاسخ می‌دهد:

من آن برگزینم که چشم خرد

بدان بنگرد، نام باز آورد


کاکتوس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید