ویرگول
ورودثبت نام
کاکتوس
کاکتوس
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

عجایب جمشید

می گویند هنگامی که جمشید خودبینی و برتری را احساس کرد و به فکر پرواز در آسمان افتاد دستور داد تختی برایش ساختند و آن تخت را با گوهر های گرانبها زینت داد و دیو ها که بنده های او بودند تخت را بلند کرده و به آسمان بردند ..جمشید بر تخت چون خورشید تابان نشسته بود ، جهانیان که از شکوه او به حیرت آمده بودند گرد هم جمع شدند و بر بخت و شکوه و توانایی او آفرین خواندند و آن روز که نخستین روز فروردین بود را نوروز گفتند !



شب 29 اسفند جمشید خوابی دید .. دید مردم همه با عجله در حال رفت و آمد بودند و همه لباس نو بر تن داشتند .. در خواب از شخصی میپرسد چه شده است ؟ شخص میگوید مگر نمیدانی عید نوروز فرا رسیده ، چرا ایستاده ای برو و آماده شو ! جمشید از خواب بیدار میشود و میگوید من خوابی دیدم که نشان میدهد نوروز را تا هزاران سال دیگر نیز جشن میگیرند و فردا یعنی روز اول فروردین جشنی باشکوه برگزار میکند .


افسانه ای در مورد عجایب هفت گانه جمشید که آنها را ساخته بود و توسط اسکندر نابود شده در میان پارسی زبانان محبوبیت دارد :

1_چراغی که بدون روغن میسوخت و روشن بود!

2_ مگسان زرین که همی پریدند ، اگر کسی زهر خورده بودی و آواز پر مگسان بشنودی زهر از او بشدی!

3_ روی آب و اندر میان آب طاقی و اندر طاق تختی و بر تخت تندیسه ای همچون مردی اَبَرسان داوری نشسته. اگر دو کس با یکدیگر همیمالی (دشمنی ، اختلاف) داشتی ، نزد تندیسه دعوی کردی ، آن کس که دروغ گفتی زیرآب شدی ، آن کس که راست گفتی بر روی آب پیش داور شدی !

4_ صراحی که اندر مَیَزدی (مهمانی) صد مرد بودی بنام هر مردی شرابی از هر رنگ اندر آن صراحی کرد!


پیدایش می :

خیام در نوروز نامه پیدایش می را بدست یکی از نزدیکان جمشید بنام شاه شمیران دانسته است !

در نفایس الفنون از محمد بن آملی گفته شده جمشید دستور داد تا نباتات و درختان گوناگون را بکارند و از ثمرات آنها تجربه کنند . وقتی میوه رَز چشیدند در آن عزتی یافتند ، و چون خزان شد در میوه رز استحاله ای پدید آمد . جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره کنند. پس از مدتی در خمره تغیر حاصل شد (حلاوت آن به مرارت پیدا شد). جمشید در آن خمره را مهر کرد و دستور داد کسی از آن ننوشد، زیرا گمان میکرد که زهر است! جمشید کنیزک زیبایی داشت که مدت ها به درد شقیقه مبتلا شده بود و هیچ یک از اطباء نتوانستند او را معالجه کنند، با خود گفت مصلحت من در آن است که قدری از آن زهر بیاشامم و از زحمت وجود راحت شوم . قدحی پر کرد و اندک اندک از آن آشامید . چون قدح تمام شد اهتزازی در او بوجود آمد قدح دیگری بخورد ، خواب بر او غلبه کرد و یک شبانه روز در خواب بود . همه پنداشتند کار او به آخر رسید .چون از خواب برخواست از درد شقیقه اثری نیافت ! جمشید حال کنیز پرسید و کنیز حال باز گفت. جمشید جمله حکما گرد کرد و جشنی برپا نمود و خود قدحی بیاشامید و برفرمود تا به هر یک قدحی دادند . چون یکی دو دور بگردید همه در اهتزاز درآمدند و نشاط میکردند و آن را شاه داور نام نهادند و در آن مبالغه می نمودند و در خوردن افراط میکردند !


پرورش ماهی :

می گویند جمشید نخستین انسانی است که به پرورش ماهی در ماهی خانه پرداخت !

بپرداخت آب میانگاه خاک بپرورد ماهی در آن آب پاک

زجمشید ماند چنین یادگار اگر چه برآمد بسی روزگار

هنرور شده خاک ایران زمین بشد زان سپس سوی ماچین و چین

کاکتوس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید