من به خودم قول دادم روزی را تجربه خواهم کرد که خوشحال ترین مادر دنیا خواهم بود، خوشحال از خواسته های برآورده شده. فرزندی را تربیت خواهم کرد که شاد زیستن را بلد باشد، خوشحال بودن را بلد باشد، از ابتدای زندگی بداند که خواستار چه چیزی در زندگیست
سعی میکنم سدی در برابر خواسته هایش نباشم بلکه یک پل برای بالا رفتنش حتی اگه مجبور باشم در ازای موفقیتش زیر بار سنگینی دردا له بشم اما در عوض شاید یک موزیسین یک ورزشکار یک هنرمند یک مهمار یک مهندس دکتر و شاید های دیگری که او را خوشحال خواهند کرد داشته باشم.
فرزندی که هر چی بزرگتر شد و مشکلات و دردهایش بیشتر شد چیزی برای پناه بردن از غم بهش داشته باشد و اگر شانه ای برای گریستن نداشت کاری که باعث آرام یافتن روح و جسمش باشد انجام دهد کودکی که مجبور به پذیرش نشدن های زندگیش نباشد.
عشق مامان که هنوز هیچ تصویری از به دنیا اومدنت ندارم و شایدم اصلا به دنیا نیومدی و میدونم خیلی زوده واسه این حرفا ولی سعی میکنم برات بهترین باشم اما اگه نتونستم مامانو ببخش حتما نتونسته آخه مامانی این آدم قوی که نشون میده نیست اما بدون حتی الانم که فکر به بودنت میکنم قلبم اکلیلی میشه میخوام بدونی من هر جوری که هستی دوست خواهم داشت و مطمئنم تو زندگیم هم هر لحظه از بودنت غرق در شادی خواهم شد.
میدونی به نظر من بچه ها نعمت های بزرگین که خدا به مامان باباهاشون میده تا درداشونو فراموش کنن و با هر لبخند بچه هاشون، با هر بار حرف زدنشون و یا هر بار نگاه کردنشون غمشونو فراموش کنن و خوشحال ترین باشن مامانی این روزا سعی میکنه به بهترین ورژن خودش تبدیل بشه تا بتونه تو بهترین ورژن مادرتو داشته باشی.
«دوستت دارم خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنی و فکر میکنم» ♡