مطلبی متشر شده در گاردین
بیست درصد از آدمهای بالغ در بریتانیا حداقل یک تتو دارن و این عدد در حال رشده. بدبینها نگاهی منفی به قضیه دارن و مرتب تکرار میکنن که تتو زدن از لحظهای هوس میاد و میتونه باعث یک عمر پشیمانی بشه و در کل نمیتونه چیزی چندان عمیق باشه. پروفسور روانشناسی «ویرن سوامی» از دانشگاه آنجلیا راسکین (آکسفورد) مدتها روی مسئلهی تصویرِ بدن کار کرده و توضیح میده این برداشتهای سطحی و تکرارشونده، کاملا غیرواقعی هستن. با توجه به ماندگاری تتو و درد و رنجی که فرد بابت مراحل تحمل میکنه، اغلب به خوبی برای انتخاب یک طرح ایدهآل آماده شده. برای سوامی، اینکه آدمها چطور از بدنشون برای جلوه دادن هویت خودشون استفاده میکنن و اینکه چطور مالکیت خودشون بر بدنشون رو به این وسیله ثابت میکنن، جالب توجهه. حتی برخی از تتو به عنوان وسیلهای برای نشان دادن سوگ استفاده میکنن، برای یادآوری شخصی که فقدانش رو احساس میکنن.
مثل بیشتر سبکهای هنری، خالکوبی هم سابقهی تاریخی بسیار طولانیای داره. نیاکان ما، پوست رو به چشم بوم نقاشی میدیدن. قدیمیترین مدرکی که بر این مدعا داریم، جسد مردی مربوط به 5300 سال پیشه که سال 1991 پیدا شد و به «اوتسی، مرد یخی» معروف شد. 61 تتو روی بدن این مرد وجود داشت از جمله مچ دست چپ، ساق پا، کمر و بالاتنه. در مصر، روسیه، چین و شیلی هم اجساد مشابهی پیدا شده. با توجه به فراوانی مسئله، روانشناسان زیادی باور دارن که مسئلهای فرگشتی پشت ماجراست. یک تئوری اینه که بعد از تزریق جوهر عموماً عفونت اتفاق میافته و با عبور از این مسئله، سیستم ایمنی بدن قوی میشه. پس اگه از جوهر تونستید به سلامت عبور کنید، ژنهای خوبی دارید که میتونه به بچههاتون هم منتقل شه. همینطور از سمت دیگه داشتن تتو، نشانی از سلامت بدنه که میتونه به لحاظ جنسی هم برای پارتنرهای احتمالی، مسئلهی جذبکنندهای باشه. هرچند همچنان راحتتر میشه از لحاظ فرهنگی-تمدنی علاقه به تتو رو توضیح داد. طوری که از هنر روی بدن برای نشون دادن خودمون استفاده میکنیم، بسیار مهمه و به نمادی از شخصیت و هویت ما تبدیل شده.
اگرچه در گذشتههای دور تتو بسیار محبوب بود، وقفهای این بین به وجود اومد. اواخر قرن نوزدهم با اختراع اولین دستگاههای تتو، محبوبیتشون بیشتر از قبل شد. با این حال تتوهای این دوره تا حد زیادی با افراد خشن و آشوبگر گره خورده بودن. از دههی نود با سلبریتیهایی مثل آنجلینا جولی و دیوید بکام، مسئله همهگیرتر شد. حالا که مسئلهی مالکیت بدن بیشتر از همه مورد بحثه، تتو زدن به شکل روشی پذیرفتهشده برای این کار مطرحه. تحقیقی که پروفسور سوامی و تیمش بین دو گروه باتتو و بدون تتو انجام دادن، تقریبا شبیه به کلیشهها، افراد دارای تتو عصبانیتر و تکانشیتر معرفی کرد اما فاصلهی این دو گروه بسیار کم و قابل چشمپوشی بود.
در یکی از بخشهای مهم تحقیقات، روی این بررسی انجام شد که احساس افراد به بدنشون قبل و بعد از زدن تتو چطور بوده. به شکلی چشمگیر اضطراب این افراد بعد از زدن تتو کاهش یافت و همینطور تصویر بهتری از بدنشون تو ذهنشون حکاکی شد. بررسیها محدود به روز تتو زدن و هیجانش نبود و سه هفته بعد، بررسی مجددی انجام شد که مشخص کرد همچنان اون اثر مثبت به قوت خودش باقیه و به بیان دیگه، خبر از تغییری دائمی میده. سوامی توضیح داد که وقتی تتو میزنید، حس میکنید بیشتر به بدن خودتون نزدیک شدید. تتوها معمولا داستانی مهم رو با زبان هنر بیان میکنن که با کلمات قابل بیان نیستند.
خبرنگار همینطور با یک تتوآرتیست معروف انگلیسی صحبت کرده. این فرد که خودش رو «موگلی» معرفی میکنه، توضیح داده که بابت هر تتو، مکالمهای یک ساعته با فرد داره تا در مورد طرح و چیزی که قراره این طرح روی بدن فرد به بقیه نشون بده صحبت کنن. موگلی باور داره که بدن هر فرد ارزشمندترین چیزیه که در اختیار داره و هر بار میخواد مطمئن شه که فرد از انتخاب خودش مطمئنه. بیشتر گفتگوها رو در این زمینه مثبت توصیف میکنه و اینطور با فرد به اطمینان میرسن از طرح و بعد خالکوبیش میکنن.
شکلهای دیگهای از تتو هم ذکر شده. برای مثال از زوجی صحبت شده که پسرشون رو از دست دادن و هر دو تتویی ازش روی بدنشون درج کردن. یا از تاثیر مثبت تتو کردن بعد از عبور از سرطان صحبت شده. از اینکه فرد به این ترتیب انگار دوباره کنترل بدنش که قبلتر تحت حملهی سرطان بود رو به دست میاره. با این حال همچنان حتی تو آمریکا و بریتانیا، شرکتهای زیادی از کارکنانشون میخوان که تتوها رو مخفی کنن و این باعث خجالته. وقتشه که بپذیریم که وقتی کسی روی پوستش چیزی رو حکاکی کرده، مفهومی عمیقتر از پوست براش داره.
همینطور صفحهای به اسم آقا معلم در تلگرام دارم که خوشحال میشم فالو کنید.