ویرگول
ورودثبت نام
علی امیری‌فر
علی امیری‌فردر چهارمین دهه‌ی زندگی. نوشتم، خیلی جاها نوشتم. ترجمه و چیزهای دیگه.
علی امیری‌فر
علی امیری‌فر
خواندن ۶ دقیقه·۴ روز پیش

چطور موضوع مرز بین کشورها، از کتاب مقدس خارج شد و چطور این مسئله آینده‌ی خاورمیانه را شکل داد؟

Christopher Froschauer’s 1525 Old Testament's map
Christopher Froschauer’s 1525 Old Testament's map

پانصد سال پیش، نسخه‌ای از کتاب مقدس چاپ شد که برای اولین بار شامل نقشه میشد. مسئله در آن زمان جنجالی یا بدعت‌گذاری توصیف نشد، اما همان اتفاق چیزهای زیادی را دگرگون کرد. نقشه در «عهد عتیق» چاپ‌شده توسط کریستوفر فروس‌هاوئر در سال ۱۵۲۵ ظاهر شده بود؛ کتابی که در زوریخ منتشر شد و در اروپای مرکزی قرن شانزدهم به‌طور گسترده پخش شد.

با وجود اینکه این رویداد لحظه‌ای مهم در تاریخ کتاب مقدس بود، نخستین تلاش چندان موفقیت‌آمیز نبود.

نقشه در محور شمال-جنوب وارونه شده بود؛ یعنی عملاً پشت‌ورو چاپ شده بود. در نتیجه، دریای مدیترانه در شرق فلسطین قرار گرفته بود، نه در غرب آن. همین موضوع نشان می‌دهد که در آن دوره حتی اروپاییان تحصیل‌کرده و تاثیرگذار از جغرافیای خاورمیانه آگاهی چندانی نداشتند؛ چنان‌که چنین نقشه‌ای بدون آن‌که کسی از آن در واتیکان، زوریخ یا حتی همان کارگاه چاپ ایرادی بگیرد، منتشر شد.

این نقشه، حدود یک دهه پیش‌ از آن، توسط لوکاس کراناخ، نقاش و حکاک مشهور رنسانس اهل آلمان امروزی ترسیم شده بود. زبان نقشه لاتین بود و فلسطین را به همراه مکان‌های مقدس مهمی مثل اورشلیم و بیت‌لحم نشان می‌دهد. در پایین نقشه می‌توان کوه‌های سینا و مسیر حرکت بنی‌اسرائیل را دید؛ همان راهی که آن‌ها هنگام خروج از بردگی در مصر پیمودند.

در این نقشه همینطور می‌توان قوم بنی‌اسرائیل، خیمه‌هایشان و تصاویری کوچک از سفرشان را دید. چشم‌انداز نقشه بیشتر شبیه اروپا است تا خاورمیانه؛ که باز هم ناآگاهی هنرمندان اروپایی از منطقه را نشان می‌دهد. شهرها دیوارکشی‌شده‌اند، درختان فراوان دارند و برخلاف واقعیت، رود اردن بسیار پیچ‌وخم‌دار به‌سوی بحرالمیت جاری شده (در واقعیت کاملاً صاف است، دقیقاً برعکس رودی مانند دانوب) و خط ساحلی پر از خلیج‌ها و دندانه‌هاست.

در قرن پیش از آن، اروپاییان بالاخره ارزش کارهای بطلمیوس، جغرافی‌دان یونانی-رومی قرن دوم، را کشف کرده بودند؛ کسی که روش ساخت نقشه‌های دقیق با استفاده از عرض و طول جغرافیایی را بنیان گذاشته بود. با ظهور چاپ، کتاب کوزموگرافی به معنی جهان‌نگاری از بطلمیوس در اروپا بسیار محبوب شد؛ اثری علمی درباره‌ی جغرافیا که متنش منتشر و نقشه‌های جهان باستانش بازتولید شد. این همان چیزی بود که اروپایی‌ها برای کشف سرزمین‌های جدید در سرتاسر جهان، بسیار از آن استفاده کردند.

اما ناشران اولیه، خیلی زود فهمیدند مشتریان نقشه‌های روز می‌خواهند. بنابراین خیلی زود نقشه‌های تازه‌ی فرانسه، اسپانیا و اسکاندیناوی منتشر شد. به چشم امروز ما، این نقشه‌ها کاملاً مدرن‌اند: شمال در بالای صفحه است و موقعیت شهرها، رودها و خط ساحل‌ها بسیار دقیق ثبت شده است.

این نقشه‌ها نقشه‌کشی نمادین قرون وسطا را کنار زدند؛ نقشه‌هایی مانند «مپاموندی هرفورد» (در ٣٠٠ میلادی) که هدفش انتقال معناهای فرهنگی و دینی بود نه بازنمایی جغرافیا. اما همیشه یک استثنا وجود داشت: فلسطین.

ناشران آثار بطلمیوس برای فلسطین یک «نقشه‌ی مدرن» هم ارائه می‌کردند، اما واقعیت این بود که این نقشه اصلاً مدرن نبود؛ همان نقشه‌ی قرون وسطایی بود که نه با مختصات، بلکه با یک شبکه‌ی اندازه‌گیری فاصله میان شهرها رسم شده بود. این نقشه شرق را بالای صفحه قرار می‌داد (این رسم نقشه‌نگاری در قرون وسطا بود؛ چون باور داشتند که سرزمین مقدس که برای آنها در شرق قرار گرفته بود، به خاطر جایگاه معنوی‌اش باید بالاتر از هرچیزی تصویر شود) و سرزمین فلسطین را به قلمرو قبایل بنی‌اسرائیل تقسیم می‌کرد.

نقشه‌ی کراناخ این دو سنت را در هم آمیخته بود. در بالا و پایین نقشه خطوط نصف‌النهار دیده می‌شود، اما خط ساحلی به‌گونه‌ای کج شده که شمال‌شرق بالای صفحه قرار بگیرد. انگار خود کراناخ نمی‌دانست باید نقشه‌ای علمی بسازد یا مذهبی. ظاهر نقشه مدرن است، اما درونش پر از سمبل و روایت دینی: چشم که می‌چرخانید، همراه بنی‌اسرائیل از اسارت مصر وارد سرزمین موعود می‌شوید. مکان‌هایی مانند کوه کرمل (در حیفا)، ناصره، رود اردن و اَریحا (در کرانه باختری فلسطین) مثل ایستگاه‌های یک سفر مقدس کنار هم آمده‌اند.

این نقشه بازتاب نگاه اروپاییان به فلسطین بود؛ منطقه‌ای که آن زمان بخشی از امپراتوری عثمانی بود، اما اروپاییان توجهی به واقعیت آن نداشتند. برای آنان «سرزمین مقدس» فضایی میان امر واقعی و امر خیالی بود. شهرهایی که در نقشه آمده‌اند، شهرهای مهم دوهزار سال پیش‌اند؛ شهرهایی که برای مسیحیان در ذهن‌شان واقعی‌تر از شهرهای زمان حال بودند؛ چون در متون مقدس و کلیساهایشان روایت می‌شدند. آنها اهمیتی نمی‌دادند که در نقشه‌های مدرنشان، خبری از شهرهای جدید مهم آن منطقه نیست یا شهرهایی مهم ترسیم شده‌اند که چیزی جز خرابه از آنها باقی نمانده. به این پدیده جغرافیای تخیلی می‌گویند، یعنی جایی که روایت دینی یا حتی باوری ایدئولوژیک، جای جغرافیای واقعی را می‌گیرد.

این آمیختگی گذشته و حال در موضوع نقشه‌های «دوازده قبیله اسرائیل» اهمیت ویژه‌ای داشت. این تقسیم‌بندی از دید مسیحیان نماد ادعای «وارث واقعی اسرائیل بودن» بود؛ ادعایی درباره‌ی مالکیت معنوی مکان‌های مقدس و وعده‌های الهی. در واقع مسیحیان قرون وسطا می‌خواستند با نشان دادن این خط‌کشی‌ها بگویند که ما ادامه‌دهنده‌ی تاریخ اسرائیلیم، وعده‌های خدا در مسیحیت تحقق یافته، و این سرزمین معنوی برای ماست.

اما در همان دوره خط‌کشی روی نقشه معناهای تازه‌ای پیدا کرد: خط مرز میان دولت‌ها؛ دولت‌ها می‌خواستند در کنار جا انداختن مفهوم مدرنِ دولت-ملت، دقیقاً مشخص کنند که مرزهایشان تا کجا امتداد دارد. از این رو، خطوط روی نقشه‌ی مذکور، به الگویی برای آنها تبدیل شد. نقشه‌های فلسطین که به‌وضوح میان قبایل مرز می‌کشیدند، الهام‌بخش نقشه‌نگاران شدند تا جهان را به کشورهای دارای مرز مشخص تقسیم کنند. خط‌هایی که روزی سمبل وعده‌های الهی بودند، کم‌کم تبدیل شدند به مرزهای سیاسی.

از آن پس حضور نقشه در کتاب مقدس تثبیت شد. ناشران آن روزگار، مدل‌های مختلفی را آزمودند، اما سرانجام به چهار نقشه رسیدند: نقشه‌ی سرگردانی بنی‌اسرائیل در بیابان، نقشه‌ی قلمروی قبایل دوازده‌گانه، نقشه‌ی فلسطین در زمان عیسی، و نقشه‌ی سفرهای مبلغانه‌ی پولُس رسول.

The Journeys of Paul the Apostle, c. 46-63 CE
The Journeys of Paul the Apostle, c. 46-63 CE

نوعی تقارن هم شکل گرفت: دو نقشه برای عهد عتیق، دو نقشه برای عهد جدید؛ دو نقشه‌ی سفر، دو نقشه‌ی سرزمین.

اما نخستین نقشه کتاب مقدس - با وجود اهمیت تاریخی‌اش - لحظه‌ای مسئله‌دار هم بود. این نقشه کتاب مقدس را شبیه یک اطلس رنسانسی کرد، اما در دل خود پیش‌فرض‌های برتری‌جویانه‌ی مسیحی را نیز تقویت می‌کرد؛ از جمله اینکه «سرزمین مقدسِ خیالی» جایگزین فلسطین واقعی شد و مسیحیت خود را جانشین یهودیت معرفی می‌کرد و حق سکونتِ ساکنین آن زمان آن را نادیده می‌گرفت. این نقشه از عوامل شکل‌دهنده‌ی جهان مدرنِ دولت-ملت‌ها نیز بود. میراثی که تا امروز با آن زندگی می‌کنیم.

در سطح تاریخیِ دقیق، نمی‌شود گفت این نقشه‌ها «مستقیماً» باعث تشکیل دولت اسرائیل یا عقب‌زدن مسلمانان شدند، اما می‌شود اثرشان را در لایه‌ی عمیق‌تری توضیح داد: نقشه‌های دینیِ مبتنی بر «دوازده قبیله»، در ذهن اروپاییان یک تصویر دیرپا ساخت که فلسطین نه یک سرزمین زنده و مسلمان، بلکه یک «زمین مقدسِ مسیحی-یهودیِ باستانی» است؛ زمینی که مرزهایش از قبل کشیده شده و معنای الهی دارد؛ معنایی بسیار مهم‌تر از شرایط آن روزِ آن. این تصویر بخشی از ذهنیت برتری‌جویانه‌ی اروپا را تغذیه کرد، همان ذهنیتی که قرن‌ها بعد در استعمارگری و بعدها در حمایت برخی قدرت‌های غربی از صهیونیسم نقش داشت. پس نقشه‌ها علت مستقیم نبودند، اما در ساختن تخیل فرهنگی‌ای مؤثر بودند که در آن فلسطینِ واقعی محو می‌شد و جای خود را به یک سرزمین مقدسِ متعلق به دیگری می‌داد؛ تخیلی که بعدها در سیاست جهانی زمینه‌ساز تصمیمات نابرابر شد.

  • با اندکی توضیح و تغییر از سایت theconversation

کتاب مقدسفلسطیناسرائیلخاورمیانهمسیحیت
۱
۰
علی امیری‌فر
علی امیری‌فر
در چهارمین دهه‌ی زندگی. نوشتم، خیلی جاها نوشتم. ترجمه و چیزهای دیگه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید