دو ماهی می شود که مقامات رژیم اشغالگر قدس در مصاحبه های خود خبر از حمله قریب الوقوع اسرائیل به رفح را در رسانه های جهان مطرح می کنند اما هربار به علتی این تهدید خود را عملیاتی نمی کنند. در آخرین مورد نتانیاهو نخست وزیراین رژیم به شهرک نشینان این اطمینان را داد که بعد از ماه رمضان بالاخره حمله به رفح را آغاز می کند. اما چرا نتانیاهو برخلاف متحدان غربی خود، پیروزی در جنگ و آزادی اسرا را در گرو حمله به رفح می داند؟پاسخ منطقی این پرسش را احتمالا در غرب بتوان پیدا کرد. دولت آمریکا و هم پیمانان غربی اسرائیل بعد از 7 اکتبر و تهدید بنیادی که متوجه این رژیم شد با تمام توان از نقشه های اسرائیل برای جنگ در غزه و نابودی گروه های مقاومت حمایت کردند تا یکبار برای همیشه جریان سرکش مقاومت اسلامی را خاموش و تومار آنرا درهم بپیچند. اما با همه تلاش ها این هدف محقق نشد و اسرائیل 6 ماه بعد از آغاز جنگ هنوزنتوانسته مقاومت را نابود کند، اسرای خود را پس بگیرد و حتی شلیک موشک های فلسطینی در شمال غزه را متوقف کند. در این شرایط غربی ها با بررسی حقایق میدانی، شکست اسرائیل را اجتناب ناپذیر می بینند تا جایی که اعضای ارشد دو حزب جمهوری خواه و دمکرات آمریکا نیز دیگر نمی توانند مخالفت خود را با ادامه جنگ پنهان کنند تا بلکه تبعات داخلی و خارجی آنرا برای خود کاهش دهند. اما رفح برای دولت اسرائیل معنای دیگری دارد. برای نتانیاهو گروگان گیری 1.5 میلیون فلسطینی در رفح آخرین کارت برای در قدرت باقی ماندن است و سه هدف مهم را دنبال میکند: اولا تحت فشار قرار دادن مردم غزه با ایجاد بحران های غذایی، دارویی، امنیتی و روانی تا مردم را در مقابل مقاومت قرار دهد. ثانیا اسرائیلی ها حمله به رفح را اهرم فشاری در مذاکرات می بینند تا با تهدید قطع کمک های انسانی یا حمله به آن منطقه، شروط خود را به مقاومت تحمیل کنند. ثالثا نتانیاهو که در نابودی مقاومت ناکام مانده و نتوانسته اسرای اسرائیلی را آزاد کند سعی دارد با وعدههای خیالی در مورد رفح، فشارهای داخلی در مورد ناکامی رژیم در غزه را کاهش دهد و چندی بیشتر در قدرت باقی بماند اما حقیقت این است که حمله به رفح هیچ دستاورد برای اسرائیل نخواهد داشت و دیر یا زود باید منتظر فروپاشی دولت نتانیاهو و پیروزی مقاومتی باشیم که کار را تمام شده میبیند و در تهران به معادلات جدید بعد از جنگ فکر میکند.