نویل چمبرلین (۱۸۶۹-۱۹۴۰) سیاستمدار بریتانیایی و رهبر حزب محافظهکار بود که بین سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۰ میلادی نخستوزیری بریتانیا را بر عهده داشت. دوران نخستوزیری او با بحرانهای زیادی همچون افزایش تهدیدهای آلمان نازی به رهبری آدولف هیتلر و ورود بریتانیا به جنگ جهانی دوم همراه بود. وی در دوره کوتاهمدتی که قدرت را در لندن به دست داشت، معتقد بود که میتواند از طریق سازش با هیتلر از جنگ جلوگیری کند.
چمبرلین بر مبنای همین باور، در ۲۹ سپتامبر ۱۹۳۸، علیرغم انتقادات شدید افرادی همچون وینستون چرچیل (که معتقد به سیاستی سرسختانه و شدیدتر در قبال رژیم نازی بود)، توافقنامه مونیخ را با هیتلر امضا کرد. بهموجب این توافقنامه، بریتانیا و فرانسه با حضور موسلینی و در غیاب نمایندگان جمهوری چکاسلواکی، به هیتلر اجازه دادند تا بخشهایی از چکاسلواکی (منطقه سودتنلند) را به آلمان ضمیمه کند. چمبرلین پس از این توافق به بریتانیا بازگشت و گفت که این توافق میتواند مانع جنگ شود. اما هیتلر که خیلی زود با شخصیت نهچندان باهوش و مسامحه گر چمبرلین آشنا شده بود، قرارداد صلح ۲۹ سپتامبر ۱۹۳۸ را پایهای برای تصرف باقیمانده چکاسلواکی قرار داد و بعدها، در مارس ۱۹۳۹، به سایر بخشهای چکاسلواکی حمله کرد و آن را به تصرف خود درآورد.
فیلم «مونیخ: لبه جنگ» ساخته سال ۲۰۲۱، الهامگرفته از رمان «مونیخ» نوشته روبرت هریس و به کارگردانی کریستین شوخو، روایتی نسبتاً باکیفیت و صدالبته انگلیسی (هرچند توسط کارگردانی آلمانی) از تلاشهای چمبرلین در مذاکره و به توافق رسیدن با آلمان نازی را به تصویر میکشد که تماشای آن خالی از لطف نیست.
این اتفاقات باعث شد مشی مسامحهکارانه چمبرلین در عرصه سیاست خارجی با نام «دیپلماسی مماشات» نامگذاری شود. این اصطلاح به تلاشهای چمبرلین برای جلوگیری از جنگ و حفظ صلح در اروپا از طریق مذاکره و سازش با آلمان نازی اشاره دارد. این سیاست در نهایت به دلیل عدم توانایی در متوقف کردن هیتلر و سیاستهای تجاوزکارانهاش بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت. چمبرلین عقیده داشت که میتواند با ارائه امتیازاتی به هیتلر از جنگ جلوگیری کند.
کمتر از یک سال پس از مذاکرات و توافق چمبرلین با هیتلر، در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹، آلمان به لهستان حمله کرد و در پی آن، بریتانیا به همراه فرانسه به طور رسمی در تاریخ ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ به آلمان اعلان جنگ دادند. این اعلان جنگ به دلیل عدم موفقیت سیاست مماشات چمبرلین بود؛ شیوهای که در بدو تولد به بدترین حالت ممکن شکست خورد و پایههای قدرت چمبرلین را در لندن تا حدی سست کرد که در ۱۰ می ۱۹۴۰ از نخستوزیری کناره گرفت.
هرچند چمبرلین قبل از کنارهگیری به اشتباه بزرگ خود در خصوص مماشات با هیتلر پی برده بود، اما پس از حمله رعدآسای آلمان به لهستان و شکست متفقین در نروژ، بریتانیا در شرایط بسیار سخت و پیچیدهای قرار گرفت و عاقلانهترین اقدام چمبرلین همان استعفا بود.
پس از چمبرلین، یکی از جدیترین منتقدان او که معتقد به سیاستی سرسختانه و شدیدتر در قبال رژیم نازی بود، وینستون چرچیل، بهعنوان نخستوزیر جدید انتخاب شد. دوران چرچیل در برابر نازیها متفاوت بود؛ راهبردهای تهاجمی و متحدان قوی به پیروزیهای مهمی منجر شد و ورق جنگ به نفع بریتانیا برگشت.
نویل چمبرلین و سیاستهای او در دوران نخستوزیریاش، الگوی بارزی از چالشهای یک رهبر سیاسی در مقابل بحرانهای بینالمللی است. سیاستهای چمبرلین، هرچند در نهایت منجر به آغاز جنگ شد، اما در ابتدا با نیت حفظ صلح و جلوگیری از تلفات انسانی اقدام کرد. تلاشهای او برای ایجاد صلح به طور قابلتوجهی به شکست انجامید و سرانجام منجر به آغاز یکی از بزرگترین جنگهای تاریخ بشر شد. قضاوتها در مورد او و اقداماتش پس از جنگ بسیار منتقدانه بود و تیغ تند منتقدان او را رها نکرد. کتابهایی همچون «طوفان نزدیک میشود» نوشته وینستون چرچیل در سال ۱۹۴۸ منتشر شد که جلد اول از مجموعه خاطرات چرچیل درباره جنگ جهانی دوم است. چرچیل در آن به تحلیل رویدادهای پیش از جنگ و اشتباهات رهبران مختلف میپردازد و به نقش آلمان نازی و توسل به سیاست مماشات اشاره میکند. همچنین، چرچیل به پیامدهای دخالتهای نادرست در سیاستهای بینالمللی پیش از جنگ میپردازد و بر اهمیت آمادگی برای جنگ و مبارزه با فاشیسم تأکید میکند و بهشدت از سیاستهای چمبرلین انتقاد کرده است.
کتاب «مردان مجرم» در سال ۱۹۴۰ توسط ارنست نیواده نوشته شده است که چمبرلین را یکی از مسئولان اصلی ضعف بریتانیا در برابر آلمان نازی معرفی میکند. این کتاب یک نقد شدید بر سیاستهای مماشات بریتانیا و رهبران آن در دوره پیش از جنگ جهانی دوم است. نویسنده در این کتاب از سیاستهای نویل چمبرلین و دیگر مقامات بریتانیایی انتقاد میکند و آنها را بهخاطر عدم اقدام مؤثر در برابر تهدید نازیها و پذیرش شرایط ناعادلانهای که به دست هیتلر تحمیل شده بود، مقصر میداند. این کتاب نمایانگر احساس ناامیدی و خشم نسبت به وضعیت آن زمان است و همچنین بر ناکامیهای سیاسی تأکید میکند که منجر به شروع جنگ شد.
هرچند نظراتی متفاوت نیز مطرح میشود که زمان اضافی خریداریشده توسط توافقنامه مونیخ، بریتانیا و متحدانش را قادر ساخت تا برای جنگ آماده شوند و در نهایت منجر به شکست آلمان شد.
چمبرلین با نیت نیک و تلاش برای جلوگیری از جنگ عمل کرد، اما باید در نظر داشت که روند تاریخ گاهی اوقات به طور غیرمنتظرهای پیش میرود.
Si vis pacem, para bellum.
اگر صلح میخواهی، برای جنگ آماده شو.
