هنوز هم که هنوز است اکثرمان از شناخت ابعاد شخصیت والای آن حضرت بدوریم و بدرستی نمیدانیم که چرا باید محرم را بزرگ داشت؟ و چرا باید همه ساله این نهضت و رستاخیز سرور آزادگان جهان زنده نگه داشته شود؟ و چرا این قیام بزرگ هرگز از یاد رفتنی نیست؟! و راستی را
سبب چیست که رسول خدا ﷺ می فرماید:
حسينٌ مِنَى وَ أَنا من حسين !
و در جای دیگر نیز می فرماید
إن الحسين مصباح الهدى وسفينة النجاة
چرا امام حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است؟
و چرا حسین می فرماید:
إن كان دين محمد لا يستقمُ الا يقتلى يا سيوف خُذيني !
و چه رابطه ای بین این سخن امام حسین و حسین منی و آنـا مـن
حسین پیامبر میباشد؟
آیا نه این است که اقدام شجاعانه ی امام حسین جاودانگی آیین محمدی را تضمین کرده است؟!
آیا نه این است که امام حسین به بشریت درس چگونه زیستن داد و
سرگشتگان دریای حیرت را به ساحل نجات هدایت کرد؟ آری آن چه برای امام حسین مهم و دارای ارزش بود، این که قوانین
ام حسین ادام ما
آسمانی قرآن باید اجرا شود و در مقابل این هدف والا دیگر هیچ چیز برای او اهمیت نداشت. لذا نه از کثرت نفرات سپاه دشمن و نه از قلت عددی یاران
خود واهمه ای به خویش راه میداد و نه اندیشه اسارت اهل بیتش میتوانست موجب شود که ذره ای تردید در مسیر حرکت او پدید آورد. کشته شدن افراد سپاه دشمن هم نمیتوانست برای او هدف باشد. حتی به جرأت می توان گفت که آن حضرت به حال کسانی که با تیغ او و یارانش کشته می شدند تأسف میخورد که چرا باید در راه باطل کشته شوند؟! ولی در راه رسیدن به هدف مقدس خویش بر آنان تیغ میکشید و اصولاً قیام وی برای بیداری خفتگان غفلت زده در طول تاریخ بود. بعضی از ماها این طور تصور میکنیم که اگر بگوئیم امام حسین و یارانش تعداد زیادی از سپاه دشمن و یا تعداد کمتری از آنان را کشته اند و یا مثلاً عده ی شهدای کربلا بیش از هفتاد و دو نفر بوده چیزی فرق میکند نه حقیقت این است که اگر آنان صدها هزار نفر را میکشتند و یا اصلاً موفق به کشتن یک نفر هم نمی شدند و همگی به شهادت می رسیدند چیزی در اصل قضیه فرق نمیکرد زیرا نفس امر مهم است آن چه اصالت دارد خود این حرکت و قیام و نهضت و رستاخیز عظیم ابی عبدالله و پاکبازان دیار عشق در صحرای کربلا و عمل کرد اسراء در طول اسارت است البته مسلماً تعداد کشته های سپاه عمر سعد خیلی بیشتر از تعداد شهدای کربلا است.