نجوا
نجوا
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

تسود یا قیفر

کتاب حسرت ها
امروز با دیدن استوری دختر عموم که از طرف دانشگاه به مناسبت روز دختر برده بودنشون قم و بهشون گل رز و هدیه دادن حسرت خوردم.
چرا؟ چونکه من دانشگاه سراسری نرفتم و دانشکده خیلی کوچیک درس خوندم که این امکانات سفر رو نداشت.
سفر مجردی اونم با دوستات حال دیگه ای داره من عاشق اینم که تنهایی برم حرم و تو حال خودم باشم.
یاد کتابخانه نیمه شب افتادم شخصیت نوا می‌تونست بره داخل زندگی های که می‌تونست داشته باشه مثلا می‌رفت تو زندگی که رشته ورزشی شنا رو انتخاب کرده بود یا توی زندگی دیگه خواننده معروفی شده بود و جالبه حسرت های رو که تو زندگی اصلیش داشت رو می‌تونست انتخاب کنه و بره داخلش و بعد متوجه میشد که چقدر انتخاب بدی بوده، نوا گفت چه فایده برم تو زندگی های که بعدش پشیمون شدم!
خانم کتابدار گفت نگاه کن کتاب حسرت ها داره سبک تر میشه.
نمیدونم منظورمو فهمیدید یا نه ولی خلاصه مطلب اینه که نوا یه حسرتی تو زندگیش داشته مثل اینکه شنا رو ادامه نداده و اتفاقی میوفته که می‌تونه زندگی رو تجربه کنه که داخل اون زندگی شناگر ماهریه و میبینه که زندگی اونطور که فکر کرده نیست و برمیگرده باز به کتابخانه و میبینه که کتاب حسرت هاش کم حجم تر شده.
این یه تیک از کتاب بود که گفتم.
منم فکر کنم امشب به کتاب حسرت هام اضافه شد و البته در مواقعی کم هم شده مثل راهیان مثل با میلیاردر و ...
که بعداً میگم مفصل.

من اینقدر ساده که برای دوستم که مثلا اسمش دوسته‌ هر کاری کردم اینقدر خوب بودم که نادیده گرفته شدم

شاید بعدها بتونم یه دوست خوب پیدا کنم که باهاش برم سفر و خوش بگذره.
میدونی چیه!؟ من هیچوقت دوست نداشتم اینو با لحن خلیل در سریال نون خ بخونید که میگه من مادر ندارم.
بعضی وقتا پلی بک میزنم به گذشته که چرا دوستی که من ملاقات رفتم براش داخل بیمارستان عروسیش دعوتم نکرد!؟ ما که باهم خوب بودیم!
اینقدر بودم که نبودم فرقی نکرده.
من یه ویژگی دارم که نمیدونم بده یا خوب ولی خب دارمش.
اونم اینه که سادم اونم خیلی ساده
از اینهای که خودشون مهربونن فکر میکنند تمام دنیا همینطورن، بعضی وقتها هم به حماقت تبدیل میشه، مخصوصا که این سادگی من رو جمع کنید با لر بودنم که دوبل میشه، مردم لر از ساده و بی آلایش ترین آدم ها هستن.
ولی کاش من حسرت یه دوست به دلم نمونه.

من از آدما به کتاب پناه میبرم
کتاب ادمو آگاه می‌کنه هیچوقت بهت خیانت نمیکنه.
من اینقدر ساده بودم که هر حرفی رو به دوستم میگفتم و هر چی می‌گفت انجام میدادم اما دریغ از اینکه دوطرفه باشه.
حالا دارم نگاه میکنم چقدر بهم خیانت شده وقتی برای خالم درد دل کردم و اون شات گرفته و فرستاده گروه.
هیچوقت هیچوقت خودمو حلال نمیکنم.


گل رزکتابدوسترفیقنویسندگی
Students for always
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید