یه اوضاعیه که نگم براتون?? از این ور خونه تکونی از اون ور مسافرتم و از طرف دیگه زنگ زدن برای خواستگاری که مامانم گفت فعلا نه چونکه خونه تکونی داریم
جمع کردن وسایل برای مسافرتم دوس دارم توی این شلوغی خونه و اینکه مامانم پانسیون رو ریخته بیرون و پلاستیدک بالای پانسیون که فرسوده شده و خشک شده و افتاده یعنی انگار بمب ترکید ها! اینطور بگموتون توی این اوضاع من به مامانم میگم بیا برام اجیل بزار?? اخه گرفته اجیلا رو قایم کرده
یه چیپس یه پفک یه چوب شور و بیسکویت خریدم حدس بزن چند!؟ مثلا چی فکر میکنی؟ چهل تومن شده پول خوراکیا فقط?
مامانم زنگ زد از زن‌دایی معصومم احوالی بگیره که گفت برادرزادش رفته اونور که یه خونه بزرگ گرفتن اول زندگیشون و از این حرفا منم به مامانم گفتم اون ور خبر از اینچیزا نیست که طرف یه عمر کار کنه جون بکنه ولی یه خونه نداشته باشه
بنظرم حال خوب درونیه و اینکه اواز دوعل از دور خوش است مثلا همین این دختره که رفته خارج و در کشور های امریکایی ساکن شده از دور کسیه که شوهر و مادرشوهرش پزشکن و پدرشوهرش مهندسه و اینکه خونه بزرگی دارن و ازاین حرفا ولی من که توی جشن مهریار دیدمش یه گوشی سامسونگ کاملا معمولی با یه کیف فوق‌العاده معمولی داشت ولی خب از دور کسی بشنوه فکر میکنه که خیلی پولدارن ؛
فهمیدن اینکه هر کسی مسیر خودش رو میره و خوشبختی کسی برای ما بد نیست خیلی خوبه کاش همه اینو بدونن.
خالمم رفته لوستر گرفته برای خونش (مبارکش باشه) ولی قسمت جالب ماجرا اینکه که خونشون دوطبقس و اینا توی طبقه اول که موکت هست و با مبل های قدیمی زندگی میکنن?خونه طبقه بالاشون مثل قصره ولی ازش استفاده نمیکنن?? واقعا خالمو درک نمیکنم
یادش بخیر قبل از اومدن به این خونه چقدررر با خودم رویا بافتم و چقدر براشون خوشهال بودم ولی امدن خونه جدید چقدرم خرج کردن ولی ازش استفاده نمیکنن حیف اون همه زیبایی که خاک میخوره خیلیا باهاش حرف زدن عم از خاله رهام که نفوذ کلام داره.
"این اسباب و اثاثیه امدن که برده ما باشن نه ما برده‌ای اونا"
خیلی خنده‌داره ادم حیفش بیاد از وسایلش استفاده کنه فکر کن خونه دوطبقه داشته باشی خونه طبقه اول مثل قبرستون باشه
طبقه دوم یه قصر ولی تو حیفت بیاد استفاده کنی ازش و اون همه هزینه کنی ولی بری طبقه پایین زندگی کنه که مثل پارکینگه و برای کسیه که فقیر باشه الان فرق خاله من با یه ادم فقیر چیه؟؟ اون پول نداره بخره خالم پول داره خونه هم داره ولی حیفش میاد استفاده کنه دروغ نگم عیدا و ساللی یک بار مهمونیش رو طبقه بالا میگره.
