شغل پنجم همین سمت مهندس کامپیوتر شاخه طراح رابط کاربری که با یه شرکت داخل شهرم هست که اونم از قضا مجانی😂🤣
البته گفته شده بعد دو سال به پول دهی برسیم پولمون رو میده،
اولش که فراخوان رو دیدم که گفته بودن بیاید فنی حرفهای خواهرن با خودم گفتم نمیرم برم اونجا چکار!؟ معلومه اومده حوزه خواهران برای اینکه حقوق کم بدن حالا نگو اصلا میخوان پول ندن😐😂
با اجبار مامانم رفتم و صحبت های با اون آقای ایده پرداز یا در واقع مدیر عامل داشتم که خوشش اومد از تخصصی که دارم در رابطه با ui و ux و گفت شما حتما بیاید شرکت، آدرس و شماره نوشته بود روی تخته که از قبل بچه ها نت برداشته بودن توی اون جمع با یه خانم چهل ساله برنامه نویس آشنا شدم جالب بود برام خانمی با این سن و دغدغه زندگی اومده باشه فنی حرفهای برای یادگیری برنامه نویسی پایتون، باهم شماره ردبدل کردیم که باهم بریم شرکت، منم رفتم سرکلاسشون یه چند دقیقه بودم و رفتم، فرداش که زنگ زدم به همون خانم چهل ساله گفت که همون مدیر عامل باز اومده فنی حرفهای و دنبال من میگشته، حس خیلی خوبی بود که به تخصصم نیاز داشتن
روز بعدی که رفتیم شرکت و از پروژهی که قرار بود استارت بخوره صحبت کردیم از ایدهها گفتم البته بیشتر ux و نظر میدادم به طرح ها که ایشون ازم تعریف کرد که دختر باهوشیم و ایده های عالی دارم، راستش تا به حال کسی اینچیزا بهم نگفته بود تا به حال کسی منو باهوش خطاب نکرده بود
میگفت با سن کمش ولی معلوماتش خیلی هست، ولی البته از نظر خودم اینه اون ها معلومات کمی دارن که فکر میکنن دانسته های من زیاده، جلسه بعدی که بقیه هم تیمی ها هم بودن از پسر گرفته تا دختر، از اونجایی که دانشگامون مادهکده بود😂 و هیچ گونه جانوری نر داخل راه داده نمیشد هیجان و اضطراب داشتم که البته به خودم غلبه کردم و گفتم هیچی نیست نجوا جان اینا از تو خرترن😂
کاش بچههای کلاس و دانشگاهمون بودن که بهشون میگفتم یه بدبختا یه عمر حسرت کلاس مختلط رو خوردید که هیچی نداره 😂
یعنی پسرهایی با یه قیافه های بودن که میگفتی اینا برنامه نویس هستن!؟😂
فقط یدونشون خوب بود که داخل پست های قبلی نوشتم ازش🤣🤣
کار تو این شرکت بنظرم دو سر سوده چونکه یه عده کارآموز جمع شدن پیش استاد که بهشون یاد میده و در ازاش براش کار میکنیم که بعدا اگه به ثمر نشست پول هم میگیرم.
که الان من داخل این سمت هستم فعلا تا بعداً چی پیش بیاد.
و اماااا شغل و سمت بعدی تولید محتوا بود که چهارشنبه رفتم پاککن اتودی بخرم و با صحبت های که از لوازم تحریر میکردم مثل ماژیک آبرنگی هایلایت پاستیلی و دفتر شطرنجی و انواع مارک هایلایت و غیره فهمید به این کار علاقه دارم پیج اینستاگرام داد که نمونه کارام بفرستم که اینجا هم براتون میزارمش، که پیام دادن من همانا و جواب کار از اون همانا😂
و سمت بعدی ادمینی تولید محتوا بود که البته از اون پول درآوردم.
هنوز سال تموم نشده شاید شغل های دیگه برم😂🤣 هیچ معلوم نیست.
در آخر بگم خوشحالم به خودم فرصت تجربه کردن و زندگی کردن دادم بدون اینکه با دلیل های واهی خودم سد خودم بشم.



نمونه کارها برای لوازم تحریر که از لوازم خودم عکس گرفتم.


