جک و رز، زوج دوستداشتنی ما، بیخبر از برخورد کشتی با کوه یخی روی عرشهی کشتی زیبای تایتانیک، در حال اشتراک لحظات عاشقانهشان در اینستاگرام به شکل سلفی هستند. ناگهان، آقای بیمهباز، با چمدانی پر از اسناد، وارد صحنه میشود و اعلام میکند: "هیچ نگرانیای در کار نیست، من اینجا هستم تا روز شما را نجات دهم... با یک پیشنهاد بیمه عالی!"
ابرقهرمان ما سعی میکند به جک و رز بقبولاند که حتی در حالی که کشتی در حال غرق شدن است، میتوانند با پوشش بیمهای مناسب، از هر فاجعهای جان سالم به در ببرند. "بیمهی حوادث طبیعی، بیمهی سفر، بیمهی زندگی... ما همهی اینها را داریم!" او فریاد میزند، در حالی که کاغذها از دستش به هوا پرتاب میشوند.
جک، با نگاهی حیرتزده و رز، با نگاهی کنجکاو، به این ابرقهرمان جدید خیره شدهاند. "اما ما الان باید چیکار کنیم؟"
"ساده است، فقط باید این فرمها را پر کنید، و من میتوانم شما را از این فاجعه نجات دهم!" ابرقهرمان ما با اشاره به قراردادهای بیمه، میگوید.
در نهایت، وقتی همه در تلاش برای نجات جان خود هستند، ابرقهرمان بیمه ما همچنان مشغول پر کردن فرمها و تبلیغ پکیجهای بیمهای است. او به آرامی متوجه میشود که شاید این زمان مناسبی برای فروش بیمه نباشد، ولی حداقل او میتواند با قایق نجات بیمهشدهاش فرار کند، در حالی که فریاد میزند: "یادتان باشد، همیشه بیمه را جدی بگیرید!"
درسته که ماجراجوییهای مامور بیمه نتوانسته تایتانیک را نجات دهد، اما شاید بتواند روز کسلکنندهی ما را با یک خنده نجات دهد.