بعد از چندین روز یعنی 8 روز تصمیم گرفتم دوباره فعالیتم و شروع کنم نه اینکه نخوام فعالیت کنم می خواهم روزهای پر ماجراجو و جالب و براتون منتشر کنم و گرنه روزهای عادی که برای همه پیش میاد.
تقریبا این روزا ساعت 6 بیدارم اما امروز کمی کسل بودم و نتونستم از رخت و خوابم بیام بیرون تقریبا تا 8 بود،بعد از خوردن صبحانه چون دختر بزرگ خونه هستم باید مسولیت و کارهای خودم و انجام بدم از ساده ترین آنها تمیز و مرتب کردن خونه کاری هم به این ندارم که کار و درس دارم جز وظایف و مسولیت های من و باید انجام بدم.
اما موضوع جالب اینجاست که سومین روز سرنوشت ساز من داشت شروع می شد.اگر نوشته های قبلی من و خونده باشید می دانید روز سرنوشت ساز یعنی چه روزی که کلاس طراحی سایت داشته باشم روز سرنوشت ساز من است.
اما مشکل اینجاست من یادم نبود فعالیت کلاس و بنویسم و با عجله و سرچ تو سایت های زیاد فعالیت و انجام دادم.اما در ورد سایت خودم با مشکل مواجه شدم و باید حتما حلش می کردم که با یک سرچ ساده و کمی گشت و گذار در گوگل مشکل و حل کردم.
کم کم خودم و برای کلاس آماده کردم من ذوق بیش از حدی برای رفتن به کلاس استاد پور کریمی دارم هر دقیقه و لحظه از زمانی که با استاد می گذرد به مهارت و دانش من اضافه میشه.امروز باید ساعت 4:30 درست نیم ساعت قبل از جلسه های قبل به کلاس می رفتیم.ساعت 4 راه افتادم که کمی با پیاده برم و تا رسیدم به کلاسه 4:20 بود،باید می رفتیم طبقه 5 چون من از آسانسور می ترسم و تصمیم دارم این ترس و بشکنم با پله ها طبق معمول 5 طبقه رو بالا رفتم اما زودتر از استاد و همکلاسیهام رسیدم .
موضوع هیجان انگیز و سرنوشت ساز امروز تاریخ 8 مرداد شروع کلاس بود که با موضوعات ویرگول شروع شد.ما باید هر روز محتوا بنویسیم و یکی از تکالیف هر روز ما است اما من به عنوان تکالیف به ویرگول نگاه نمی کنم بلکه برای من یک دفتر خاطرات یا روزمره است که خاطرات کل روز برام یاد آوری می کنه.چون 8 روز بود محتوا ننوشته بودم فکر کنم استاد تنبیه بزرگی برام تعیین کنه البته تنبیه های استاد برام درس هستند و از همه این تنبیه و نکته اینها چیزهای جدید یاد می گیرم تقریبا 2 یا 2:30 از کلاس و با کلی نکته و موضاعت جدید تموم کردیم و هر روز خوشحال تر و مطمئن تر از این هستم که تو این کلاس شرکت کردم امیدوارم بهترین باشم و بتونم یکی از هنرجوهای موفق استاد باشم.
کک