Aida radvar
Aida radvar
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

سومین چهارشنبه مرداد

خیلی وقت ها به این فکر می کنم چرا بعد از 3 سال درجا زدن و آزمون و خطا تونستم با آقای پور کریمی آشنا بشم چرا زودتر از این مدت آشنا نشدم.لحظه به لحظه تایمی که با این استاد بزرگوار میگذره احساس می کنم تجربیات و دانش من زیادتر میشه.

اینکه روزت با استرس و عصبانیت شروع کنی و شب و با لبخند به پایان برسانی خیلی عجیب.امروز از اون روزایی بود که حال پاشدن نداشتم و کسل بودم احساس می کردم امواج منفی دیروز مونده بود.کلا با عصبانیت از خواب بیدار شدم اما چندتا از کارای دیروز باید انجام میدادم و عصری کلاس داشتم.

استاد خواست که تنها نباشم و با یکی از دوستان برم که کار گروهی انجام بدم از آن جایی که به خودم قول دادم کارای خودم و به تنهایی انجام بدم تصمیم گرفتم خودم برم چون واقعا اگه قرار باشه برای هر کاری یه نفر پیشم باشه تا آخر عمر باید منت بکشم تا کارامون انجام بدم و البته مطمئنم موفق هم نخواهم شد.

کلاس از این قرار بود که باید می رفتی مغازه ها و ترس خودت از بین می بردی برای برقراری ارتباط.سخت بود اما تونستم البته الان مثل چند سال قبل نیستم که نتونم یه آب معدنی هم برای خودم بگیرم.قرار بود هرکی کار بگیر برنده است و شاهکار کرده. از یه مغازه اکسسوری شروع کردم که خوب جواب داد شمارم و گذاشتم.رسیدم به کتاب فروشی مهرگان که واقعا با حرف هاش نتونستم چیزی بگم و تجربه خیلی جدیدی برام شد.مغازه لوازم آرایشی و بهداشتی رفتم اما فکر کردم بد موقع رفتم و چند دقیقه پیش احساس کردم دعوا کرده با مشتری اما بازم خوب رفتار کرد

کلاس از این قرار بود که باید می رفتی مغازه ها و ترس خودت از بین می بردی برای برقراری ارتباط.سخت بود اما تونستم البته الان مثل چند سال قبل نیستم که نتونم یه آب معدنی هم برای خودم بگیرم.باید خودت و معرفیمی کردید که من در زمینه وب سایت کار می کنم شرایط می گفتی و از تکنیک بازاریابی استفاده می کردی.

از یه مغازه اکسسوری شروع کردم که شمارم و گرفت.کتاب فروشی که با حرف هایش جوری قانعم کرد که نتونستم چیزی بگم و تجربه جدیدی کسب کردم.لوازم بهداشتی و آرایشی اما فکر کنم چند دقیقه قبل با مشتری بحث کرده بوده اما در کل خوب جواب داد و وقت کار کردن رو سایت نداشت و از اونا بود که مفتی می خواست.

اما یادم اومد یه نفر چند ماه پیش پیام داده بود و می خواست سایت بساز براش پیام فرستادم و صحبت کردم خواست تو مغازه پسر عموم قرار بزاریم که نمی دونم درست میشه یا نه احساس کردم مشتری نیست.

روزمون با یه تجربه جدید گذشت اما در کل احساس نمی کردم همچین ارتباطی برقرار کنم به اصطلاح خودم و دست کم گرفتم اما ایول داره و باید به خودم یه کادو هدید بدم.نظرتون چی چه چیزی برای خودم کادو بگیرم .



وب سایت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید