منیره سادات حسینی
منیره سادات حسینی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

کفترچاهی

✍ من همانم که گاهی، هرازگاهی

شبیه یک کفترچاهیِ سرگردان می‌آیم

و آن‌طرف‌ها که پر از عطرِ خوش‌آهنگِ وجودِ توست، پرسه می‌زنم؛

دلم می‌خواهد شمع و چراغی

دست و پا کنم، نه که برای آنجا، نه؛

بلکه برای این دلِ ویرانه و تاریکِ خودم؛

بعد گوشه‌ای بنشینم، چادر به سر بکشم،

مفاتیحِ کوچکِ جیبیِ پرماجرایم را دربیاورم

و چند خط جامعه‌ی کبیره بخوانم.

امان از خواسته‌های این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان.

از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان

که این مخلوقِ بینوایِ تکیه داده به قلب و قلم،

هر جا که کم آورده،

پریده روی سجاده‌یِ گدایی و

قامت بسته به نماز استغاثه...

و باقی ماجرایی که خودتان خوووب می‌دانید

و مثلا همین امروز، روز شهادت شما...

باز قامت بسته باشم به نماز استغاثه‌ی آشنایم و بعد وقتی مشغول دعای بعد از نماز استغاثه‌ هستم،

برسم به عبارت :

" اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یٰا مُعِزَّالْمُومِنین "

و در کسری از ثانیه،

ضربان قلبم چندین برابر شود و‌

اشک بِدَوَد توی چشمانم و

زانوانم سست شود و

آن‌وقت زمین آنها را در آغوش بگیرد.

تمام عالم فدای عزت‌ات که نمی‌گذاری هیچ‌کس ذلیل شود..!

و همین یک سلامِ مشترک بین خودت و امام زمانم(عج) برایم کافیست

که درست در همین بزنگاهی که واژه‌هایم حقیرند برای گفتن بعضی چیزها،

بیایم در محضرت زانو بزنم

تا کریمانه پادرمیانی کنی و

من پُر از نوشتن شوم برایتان.

من شیرینیِ قدم زدن در حوالیِ هوایِ شما را با هیچ خوشبختی‌ای در دنیا عوض نمی‌کنم.❣

???


امام حسنبقیعامام زمان
فلسفه‌ی بودنِ من، نوشتن برای توست...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید