قصه از جایی شروع میشه که یه آدم میخواد کاری رو انجام بده و از اون جاس که هزار و یه سنگ جلو پاش قرار میگیره خب معلومه ادمی که سرجاش نشسته و راه نمیره سنگی ام جلو پاش قرار نمیگیره بله رهرو سنگ جلو پاشه . خیلی چیزا میخوان جلو رفتن آدمو بگیرن اما یه چیزی درون آدم هس که همه چیزو پس میزنه اونم اسمش ❤باوره ،باور❤