دیروز یه خانواده تو پازک نشسته بودن پدر خانواده بلند شد بره جایی دختر سه چهار سالشم دنبال باباهه .مادره یهو متوجه شد دختره داره میره دست بچه رو گرفت بعد به من اشاره کرد و گفت:میدم آقا دزده تورو ببره
ممنون خانوم