جواد رضائی
جواد رضائی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

من که ازشون نمیگذرم؛ گپ‌وگفت دو جنین

«چرا ناراحتی؟» باخنده ادامه می‌دهد: «بند نافت قطع شده؟»

+«هعی! یعنی لذت آغوش مادر چجوریه؟ به نظرت وقتی پشتک می‌زنی، کمرت درد می‌گیره؟» چیزی توجهش را جلب می‌کند، برمی‌گردد و می‌گوید: «اون بچه رو ببین چه کیفی می‌کنه وقتی مامان و باباش دستاش رو می‌گیرن و از زمین بلندش می‌کنن».

-«ببین جنین کوچولو...»

+با لحنی غمگین می‌گوید:«من می‌خواستم علی صدام کنن».

-«باااشه!! ببین علی؛ اینایی که تو می‌بینی فقط خوبیای زندگیه. فک کن می‌رفتی تو دنیا و پدر و مادرت نمی‌تونستن برات پوشک خوشگل بخرن، یا اسباب‌بازی اون بچه رو نداشتی یا وقتی بزرگ می‌شدی شکست عشقی می‌خوردی یا... . بازم دوست داشتی به دنیا بیای؟»

+«کی از بی پوشکی دق کرده که من دومیش باشم؟ مگه من باید همه چیزو می‌داشتم؟ من فقط ی فرصت برا زندگی می‌خواستم. چیز زیادیه؟»

+«تا حالا شده اسمت رو برا شرکت تو ی مسابقه بزرگ بنویسی، مسابقه‌ای که جایزه‌اش فوق‌العاده باشه، ولی بفهمی قبل شروع مسابقه اسمتو خط زدن و حذفت کردن؟» اندکی مکث می‌کند و ادامه می‌دهد: «چه سؤالیه می‌پرسم؛ معلومه نشده، تو هم مث منی و بهت اجازه ندادن وارد دنیا بشی و تجربه کنی».

-«اگه بعدا پشیمون می‌شدی چی؟ اگه ی روز تو سختیا می‌گفتی کاش منو به دنیا نیاورده بودید چی؟»

+«اگه نمی‌شدم چی؟ اگه نمی‌گفتم چی؟ چرا اصن کسی باید به جای من تصمیم بگیره؟ میذاشتن خودم باشم و تجربه کنم».

-«حتی اگه مریض بودی و سختی می‌کشیدی؟»

+«تا به حال فهمیدی اون پیرمرد چرا قصر به اون بزرگی داره؟ می‌دونستی به خاطر اینکه تو دنیا مریض بوده اینو بهش دادن؟ کاش منم می‌تونستم تو دنیا باشم و مریض بشم و به جاش بهم قصر بدن».

+«اونجا رو ببین! تو همین چند دقیقه، چند نفر مث ما اومدن».

-«عادت می‌کنی! فقط روزی 1300 نفر از ایران میان».[1]

+«من که ازشون نمیگذرم».

-«منم».

پی‌نوشت:
[1]. آمارها حاکی از آن است سالیانه بیش از 500 هزار سقط جنین عمدی در ایران انجام می‌شود، http://fna.ir/1ouxwq.

سقط جنینشکست عشقیدنیافرصت
می‌نویسم تا بماند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید