امیرعلی فارسی
امیرعلی فارسی
خواندن ۱۸ دقیقه·۲ سال پیش

هشت درس اساسی طبیعت

وقتی جایی که عمر خودت رو توی اون گذروندی تصور میکنی چه چیزهایی می بینی؟
منظره‌ای پوچ و بیهوده از یه دفتر کار، لامپ های مهتابی نیمه سوخته، سوپرمارکت ها، دریچه کولر ماشین ها، صندلی های قطار و اتوبوس؟ این مکان‌ها، زیست بوم امروز ما انسان ها هستن.

به طور طبیعی این روزا ما خیلی از طبیعت فاصله گرفتیم. این کتاب، می‌خواد که شما رو دوباره به سمت طبیعت هدایت کنه. به کمک این کتاب شما یاد می گیرید که دوباره با ذات زمینی خودتون ارتباط برقرار کنید و ذات غیر اهلی خودتون در طبیعت رو حفظ کنید. این کتاب با الهام گرفتن از گیاهان، جانوران و اکوسیستم اطراف ما، درس هایی رو ارائه داده که نشون میده خارج از تمدنی که ما توش زندگی می کنیم، چیزهای زیادی برای دیدن و درک کردن وجود داره. توی این خلاصه همچنین درباره اینکه:

درختا چطور با هم ارتباط برقرار میکنن
چرا دلفین ها با اسفنج بازی می کنن و
تنبل ها چه درس هایی درباره کارایی می تونن به ما بدن
صحبت می کنیم.

البرت انیشتین هر زمان که با مساله سختی رو به رو میشد از لبخند برای شکستن قفل مغزی خودش کمک می گرفت
اشتباه نکنید، اون قفل رو نمی شکوند یا ساعت ها گچ بدست پای تخته وای نمی ایستاد، فقط می‌زد بیرون.

درسته، بزرگترین فیزیکدان جهان وقتی حس میکرد که قدرت مغزش تموم شده، می زد بیرون تا توی باغچه های اطراف محوطه دانشگاه قدم بزنه. اونجا اون می تونست که توی سکوت و ارامش درباره اطراف خودش فکر کنه،

البته دیگه دنبال جواب سوال های علمیش نبود بلکه صرفا شاهکار طبیعت رو نظاره می کرد و اجازه می داد که پیچیدگی اکوسیستم زمین اون رو تحت تاثیر قرار بده.

هدف انیشتین فهم طبیعت نبود، بلکه این بود که به کمک پذیرفتن این واقعیت که بخش های زیادی از جهان همواره برای ما غیر قابل فهم باقی خواهند موند، ذهن خودش رو بازیابی کنه.

انیشتین تنها دانشمندی نبود که از نادانسته ها الهام می گرفت. ستاره شناس معروف کارل ساگان( Carl Sagan )، فیزیکدان معروف ادوارد ویتن ( Edward Witten ) و همینطور رفتار شناس شناخته شده، جِین گودال(‌ Jane Goodall ) همگی درباره اهمیت این راز طبیعت توی کارهای خودشون صحبت کردن. جالبه که اگرچه همه این دانشمندان برجسته عمر خودشون رو وقف کشفیات علمی کردن اما همگی به این معتقد بودن که بخش های بزرگی از جهان همواره فراتر از حد دانش ما باقی خواهند موند.

به جهان شگفت انگیز اتم ها فکر کنید. هر اتم به طور کلی تقربیا از فضای خالی بین هسته و الکترون ها تشکیل شده. در واقع میشه گفت که ۹۹.۹۹ درصد همه چیز از همین فضای خالی ساخته شده. حالا با دونستن این واقعیت ببینید چقدر جالبه که ما می تونیم راه بریم، اشیا رو برداریم یا اصلا وجود داشته باشیم.

بچه ها توی درک این شگفتی ها فوق العاده هستن، به همین خاطر هم با طبیعت خیلی سریع ارتباط برقرار میکنن. توی ذهنتون بازی کردن اونا با حشرات، گل و لای یا حتی حرف زدنشون با حیوانات رو تصور کنید.

تقویت این ذوق درونی بهترین راه برای یادگیری بیشتره. یک پژوهش در انستیتو تحقیقات امریکا نشون داد که برگزار کلاس ها در فضای باز باعث میشه نتیجه امتحانات علوم دانش اموزا ۲۷ درصد بهتر بشه.

شما هم می‌تونید از این قدرت استفاده کنید. خیلی ساده زمان هایی رو کنار بذارید تا طبیعت رو تجربه کنید. بزنید بیرون و ذهن انالیزگرتون رو با خودتون نبرید. به جاش روی حواس خودتون تمرکز کنید. به الگوهای روی برگ ها توجه کنید، گرده های توی هوا رو بو بکشید و خورشید رو روی پوست خودتون حس کنید. اگه هوا تاریکه به ستاره ها خیره بشید. شاید باورتون نشه که چنین کارهایی چطور شما رو مملو از شگفتی و احساس فوق العاده خواهد کرد.

همه ی چیزها با هم در ارتباط و به هم وابسته هستن
استاد معروفِ مکتب ذِن، تیچ هان ( Thich Hanh) بازی معروفی داره که همیشه با شاگردای جدید خودش انجام میده. اون یه ورق سفید کاغذ رو بالا میگیره و از شاگرداش می پرسه که اون تو چی می بینن. بعضی ها میگن ارامش، بعضی ها خلوص، یا شاید حتی آسمان. اما هان چیز دیگه ای می بینه: تمام جهان!

استاد توضیح میده که ورقه کاغذ از تنه درخت ها درست شده که اونها خودشون از خاک و هوا و تابش خورشید و ... درست شده ان. تبدیل تنه درخت به کاغذ هم حاصل تلاش افراد زیادی بوده. خود اون افراد برای بقا به غذاهایی نیاز دارن که کشاورزا از زمین گرفتن و ...

پس در واقع یه ورقه سفید کاغذ که ما می بینیم خالی نیست، بلکه مملو از زندگی و حیات روی زمینه.

درسی که از بازی هان میشه گرفت شاید به نظر بدیهی بیاد ولی علم تا مدت ها در مقابل همین موضوع بدیهی مقاومت می کرد.

در عصر روشنفکرانی مثلی دکارت ( Descartes ) نیوتن و گالیله، دانشمندان سعی کردن جهان رو به شکل منفصل بررسی کنن یعنی هر چیزی رو به شکل مستقل و جدا افتاده مورد مطالعه قرار بدن. مثلا یه زیست شناس زندگی جانوران رو فارغ از محیط اونا یا هر چیز دیگه به تنهایی مورد مطالعه قرار میداد.

در هر صورت این رویکرد علمی خیلی زود از بین رفت و دانشمندا با طرز فکری کلی تر و جامع تر به بررسی پدیده ها پرداختن. روشی که شبکه پیچیده روابط در جهان طبیعت رو به رسمیت می‌شناخت. درختی بزرگ و کهنسال رو تصور کنید، این درخت چطوری به حیات خودش ادامه میده؟ درسته که به خاک و نور خورشید نیاز داره اما ارگانیسم های زنده دیگه ای هم این وسط نقش بازی میکنن. قارچ‌هایی که چندین متر زیر زمین زنده هستن و به ریشه اون کمک میکنن تا غذا و مواد حیاتی مثل نیتروژن و فسفر رو بدست بیاره.

اما روابط به همینجا ختم نمیشه. به کمک شبکه گستره قارچ های زیر زمین تمام درختان یک جنگ می تونن با هم در ارتباط باشن! درختان جوون تر که نیاز شدیدتری به غذا برای رشد خودشون دارن به وسیله مواد شیمیایی به سایر درختان سیگنال می فرستن و در خواست غذا می کنن! حتی انسان ها هم از این شبکه جدا نیستن. درختا نوعی ماده ضد میکروب از خودشون منتشر می کنن که کافیه توی جنگل قدم بزنید تا با تنفس و ورود اون به بدنتون سیستم ایمنی بدن شما قوی بشه و حس بهتری پیدا کنید.

این سیستم پیچیده، به یوبونتو (ubuntu ) شهرت داره. این مفهوم متعلق به مردم ساکن جنوب افریقاست و میگه که انسان تنها از طریق به اشتراک گذاشتنه که می تونه رشد کنه. هیچکس تنهایی به موفقیت نمی رسه و همه ما زمانی می تونیم زنده بمونیم و موفق بشیم که با هم کار کنیم.

تنوع هر سیستمی رو قدرتمند تر میکنه
بیاین سفری به کوهستان دندان کوسه در ایداهو Idaho) داشته باشیم. اگه شما توی فصل بهار از این کوه بالا برید منظره ای شگفت انگیز رو خواهید دید. دامنه های پایین کوه مملو گل های زبیا هستن.

نکته مهم اینه که اون گل ها فقط از یه نوع نیستن بلکه انواع و اقسام گلها و شکوفه ها کنار هم منظره رنگارنگ و چشم نواز رو تشکیل میدن، اما سوال اینه که چطور میشه این دره همیشه پر از گل می‌مونه؟ جواب تنوع گل هاست. وقتی که خشکسالی میشه اونایی که ریشه های قوی تری دارن باقی میمونن، اگه آفت بزنه، اونایی که ایمنی بیشتری دارن نجات پیدا میکنن و به همین ترتیب همیشه دره سر سبزه.

نکته دیگه اینه که اون دسته ای که نجات پیدا می کنن، به ادامه حیات اکوسیستم کمک میکنن تا دسته های دیگه با تغییر شرایط بتونن دوباره فرصت بازیابی خودشون رو پیدا کنن. به طور خلاصه تنوع نقطه امن طبیعت به حساب میاد.

در طول دوره های مختلف روی زمین، هر شکلی از حیات برای خودش یک استراتژی برای بقا و ارتباط با محیط بدست اورده و این چرخه بی پایان تکامل دنیای ما رو پر از گونه های جور واجور و متنوع کرده که هر کدومشون ویژگی های خاصی دارن. همین تنوع هم طبیعت رو درباره مشکلات و تهدید ها قوی میکنه. همینطور این تنوع نشون میده که راه های بی پایانی برای ارتباط برقرار کردن بین موجودات وجود داره.

یه نگاه به یکی از داروخونه های محلتون بندازید. گونه های مختلف گیاهی و جانوری چقد توی تولید داروهای مهمی که جون هزاران نفر رو نجات میدن نقش داشتن؟ مثلا AZT ، ماده ای که توی داروهای درمان ایدز به کار می ره از اسفنج های دریایی ساخته میشه یا آسپیرینی که خیلی ها روزانه مصرف میکنن از درخت بید سفید گرفته میشه.

تنوع به ما هم کمک میکنه تا جهان رو هم دقیق تر ببینیم. توانایی حل مساله، استدلال علمی و خلاقیت همگی زمانی که ذهن های مختلف دور هم جمع بشن شکوفا میشن. نکته جالب این که توی یه مطالعه روی تعداد زیادی از مقالات علمی، دانشمندان پی بردن که مهم ترین و تاثیرگذارترین کارها محصول تیم های علمی ای بودن که توی اونا تنوع بیشتری وجود داشت.

هم برای انرژی مردانه، هم برای انرژی زنانه ارزش قائل بشید تا با هارمونی زندگی کنید
پارک ملی کنیا، قلمرو شگفت انگیزترین گونه های زیستیه. نکته جالب اینکه اگه توی این پارک به دسته های پستانداران که توی طبیعت زندگی میکنن نگاه کنید به یک الگو عجیب می رسید، اینکه قلمرو حیوانات بر پایه زن سالاری اداره میشه!

گله فیل ها به وسیله پیرترین فیل ماده رهبری میشه. اونا از فیل های جوون حمایت می کنن و به کمک حافظه قوی ای که دارن، حفره های مخفی اب رو که قبلا پیدا کردن به خاطر می سپرن. شیرها هم همینطور، به واسطه شیر های ماده رهبری میشن و این شیرهای ماده هستن که بخش بزرگی از شکار رو به عهده دارن و بچه ها رو تربیت میکنن.

در تمام طبیعت حضور جنس ماده برای بقا به اندازه جنس نر مهم بوده و هست پس یک اکوسیستم متعادل به طور یکسان به جنس ماده و جنسنر وابسته است.

اما منظور از انرژی مردانه و انرژی زنانه چیست؟ در واقع این دو تا مفهوم خیلی ربطی به جنسیت ندارن بلکه بیشتر دو شیوه متفاوت درک و زندگی درون این جهان هستن. انرژی مردانه بیشتر با المان هایی مثل عملگرایی، استقلال در ارتباطه، از اون طرف انرژی زنانه بیشتر با همکاری، پرورش و دسترسی داشتن تعریف میشه. هر چیزی فارغ از جنسیت می تونه توی این دو تا دسته بندی قرار بگیره و در حقیقت این دو انرژی مکمل همدیگه هستن.

در طول تاریخ، بشر همواره به دوگانه های حیاتی اطراف خودش دقت داشته. بسیاری از اسطوره های یونان باستان هم وحدت این دو انرژی رو به عنوان منبع تمامی حیات روی زمین موضوع خودشون قرار دادن. در سومر باستان مردم افسانه ای به اسم کی ( Ki ) داشتن که توش الهه زمین به عنوان خدایی اسمانی، زمین رو بارور و پر از محصول می کرد. قصه های مشابه زیاد دیگه ای رو هم میشه توی تاریخ آسیا، اروپا و شمال افریقا پیدا کرد.

با این حال، این قصه ها در طول تاریخ دستخوش تغییراتی شدن. جوزف کمپل ( Joseph Campbell ) میگه حدود ۳۰۰۰ سال پیش ادیان شروع کردن که خدایان مرد رو نسبت به الهه‌گان مونث ترجیح بدن تا جایی که توی دوران کلاسیک یونان دیگه این زئوس بود از همه مهم تر دیده میشد و قدرت مردانه اون مورد پسند همه قرار داشت. این تغییر توی جامعه هم نقش داشت و باعث شد که زنان و بسیاری از حق و حقوق های اونها نادیده گرفته بشه.

اتفاقی که همین حالا هم توی دنیا در جریانه و زنان توی مسائل مختلف از اموزش گرفته تا مالکیت اموال با مشکلات تبعیض امیز مواجه هستن. از طرف دیگه ویژگی های مهم انرژی زنانه مثل همکاری به شدت توی دنیای امروز نادیده گرفته میشه در حالیکه برای رسیدن به دنیایی متعادل، قبل از هر چیز ما نیاز داریم که بین این دو انرژی تعادل رو بر قرار کنیم.

به استقلال و وجود همه حیوانات احترام بذاریم
اوائل قرن ۱۶ میلادیه و فیلسوف فرانسوی میشل مونتیاگ( Michel de Montaigne ) به جای نوشتن مقاله و کتاب داره با گربه ش بازی میکنه.

توی همین حال که داره اون گربه رو بالا و پایین میکنه و می خنده فکری به ذهنش می رسه: اینکه وقتی من دارم با این گربه بازی میکنم از کجا معلوم به اون هم خوش بگذره؟ اصلا اون از این کار خوشش میاد یا داره اذیت میشه؟

حتی خیلی هاشون فک می کردن که اونا درد رو هم نمی فهمن. دانش غربی مدت زیادی نیست که به دانسته مردمان باستانی جاهای دیگه رسیده، یعنی اینکه خیلی از حیوانات توانایی درک افکار و احساسات پیچیده رو هم دارن.

با شروع دوره رنسانس و با رواج تفکر انسان گرایی، انسان ها کم کم خودشون رو از ما بقی طبیعت جدا کردن. این طرز فکر می گفت که این انسان ها هستن که نبوغ منحصر به فرد هنری و علمی و تواناهای خارق العاده دارن و به این ترتیب خیلی ساده تمام شگفتی هایی که توی طبیعت وجود داشت رو نادیده می گرفت.

کافیه نگاه دقیقی به رفتار حیوانات داشته باشیم تا بفهمیم طبیعت تا چه حد مملو از نبوغه. برای مثال، زنبورها مسیر و فاصله از منابع غذایی رو به کمک نوعی الگوی رقص‌مانند به همدیگه اطلاع میدن. گرگ ها و کایوت ها از طریق حالت های خیلی ظریف توی صورتشون با هم دیگه ارتباط میگیرن. وال ها و دلفین ها حتی اسم هم دارن! دانشمندا متوجه شدن که این دسته از حیوانات همدیگه رو با صداها و اواهای منحصر به فردی صدا می زنن!

خب تا اینجا فهمیدیم که حیوانات باهوشن اما ایا مثل ما انسان ها عواطف و احساسات هم دارن؟ برای اثبات این موضوع هم مدارک علمی وجود داره. مغز پستاندارای مختلف مثل خرگوش ها و گرگ ها وقتی جفتگیری می کنن اوکسی‌توسین ازاد میکنه. هورمونی که توی بدن انسان ها هم وجود داره و کارش ایجاد احساس شادی، تعلق و عشقه. توی دسته های بزرگ فیل ها وقتی یه کدومشون می میره، کل گله جمع میشن و عملی مثل یک مراسم سوگواری رو برگزار میکنن.



البته انسان انگاشتن و تطبیق رفتارهای حیوانات با انگیزه های انسانی خودش کار خیلی درستی نیست و می تونه مشکل ساز بشه و خیلی دانشمندا نسبت بهش هشدار میدن. با این حال وقتی که ما درک کنیم که حیوانات با ما انسان ها ویژگی های مشترک زیادی دارن قطعا به اونها احترام بیشتری خواهیم گذاشت. اینکه بدونیم حیوانات هم مثل ما احساس دارن و درد را تجربه می کنن باید موجب بشه که اسیب رسوندن به اونها به شکل های مختلف رو متوقف کنیم و بقیه ها رو هم به این کار دعوت کنیم.

انرژی خودتون رو برای چیزی که تو زندگی از همه مهم تره ذخیره کنید
فک میکنید ما از تنبل ها چه چیزی می تونیم یاد بگیریم؟ این موجودات عجیب تقریبا تمام روز رو صرف خوابیدن روی درخت های جنگل امازون می کنن. این حیوانات همونطور که از اسمشون پیداست انقدر تنبل و کندن که گاهی روی بدنشون جلبک درخت رشد میکنه.

خب حالا ایا منظور ما تنبل بودنه؟ نه. تنبل ها درحالیکه به نظر به شدت تنبل میان اما از اونور بازده فوق العاده بالایی دارن. تمام ابعاد وجودی و اناتومی اونها از متابولیسم بگیرید تا حرکت های ارومشون به شکلی بهینه سازی شده تا تا جای ممکن کالری ها رو ذخیره کنه و انرژی رو فقط برای چیزهایی که از همه مهم تره مصرف کنه.

تمامی طبیعت از همین اصل ساده پیروی میکنه. یعنی به جای تلاش های بیهوده، طبیعت ترجیح میده که انرژی ش رو مستقیما برای چیزی که از همه مهمتره صرف کنه.

هر لحظه حجم خیلی زیادی انرژی به واسطه تابش خورشید وارد زمین میشه. تنها توی یک ساعت خورشید به اندازه مصرف ۶ ماه ما انسان ها انرژی برامون میفرسته با این حال توی طبیعت بدست اوردن این انرژی فرایند دشواریه. اول از همه گیاهان باید اون رو تبدیل به قند کنن تا برگ هاشون رشد کنه. بعد گیاهخواران اون برگ ها رو بخورن و سپس گوشت خواران گیاه خواران رو.

بنابراین انرژی به سختی بدست میاد در نتیجه حیوانات یاد گرفتن تا از انرژی خودشون محافظت کنن، مثلا شیر تنها وقتی شکار میکنه که واقعا گرسنه باشه حتی طراحی کندو زنبورهای عسل هم بر اساس همین اصل بازدهی انجام شده. کندو های عسل به شکلی توسط زنبورها ساخته میشن که با کمترین موم ممکنه بیشترین فضا درونشون ایجاد بشه.

با این حال متاسفانه انسان امروزی انرژی زیادی رو هدر میده. ما بخشی زیادی از انرژی خودمون رو صرف افکار منفی و استرس های بیجا میکنیم. درباره ظاهر خودمون بیش از حد نگرانیم، درباره موقعیت اجتماعی خودمون همینطور یا حتی حرف هایی که پشت سر ما زده میشه. هیچکدوم از این راه هایی که انرژی ما رو هدر میدن برای ما کارایی ندارن پس بهتره ما هم انرژی خودمون رو روی چیزهایی که برامون مهمه متمرکز کنیم.

بیرون زدن از خونه یکی از بهترین راه ها برای فرار از این مسائل و بازیابی تمرکز ذهنه. دانشمندان دانشگاه استنفورد فهمیدن که حتی یک پیاده روی خیلی کوتاه در طبیعت میتونه به شکل قابل توجهی افکار منفی ما رو کاهش بده. پس وقتیکه احساس بدی میکنید، برید و توی طبیعت قدم بزنید و به لذت های کوچک مثل به اشتراک گذاری چیزها با دیگران، پیدا کردن دوستای جدید و شکرگزار بودن فکر کنید.

طبیعت به ما نشون میده که فجایع، فرصتی هستن برای اینکه قوی تر برگردیم
در بیستم اگوست ۱۹۸۸، طوفان شهر کوک در مونتانا رو زیر و رو کرد. تابستون بود و اکثر گیاه ها خشک شده بودن و رعد و برق هایی که با شدت به زمین می خوردن خیلی سریع همه منطقه رو شعله ور کردن.

شب بود و ارتفاع اتش تا بیش از ۱۰۰ پا بالا می رفت و باد شدید به سرعت اون رو منتقل می کرد، به شکلی که هیچکاری از دست اتش نشانا بر نمی اومد.. توی یه چشم به هم زدن کل منطقه تبدیل به خاکستر شد. اگه از بالا نگاه می کردی انگار به یه کوه خاکستر خیره شدی، اما توی کمتر از ۹ ماه همون منطقه دوباره پر از گیاهان مختلف شد، گیاهانی حتی قوی تر و بزرگ تر.

اتش سوزی های طبیعی برای انسان ها مثل فاجعه می مونن اما واقعیت اینه که اونا بخش مهمی از هر اکوسیستمی هستن. توی جنگل ها وقتی درختان کهنسال زیاد میشن خیلی از اونا دیگه گیاه ندارن و فقط تنه های مرده هستن، اتش سوزی های طبیعی به جنگل ها کمک میکنن تا خودشون رو پاکسازی کنن و از نو رشد کنن.

البته فعالیت های انسانی و گرمایش زمین اتش سوزی در جنگل ها رو بسیار زیاد کرده ولی توی حالت طبیعی این اتش سوزی ها برای طبیعت ابدا اتفاق بدی نبودن.

اتش همینطور کمک میکنه تا زیست بوم ها بارور باقی بمونن. اتش باعث میشه که حجم زیادی از مواد ضروری به اکوسیستم برگرده و بعد از یک اتش سوزی طبیعی گیاهان یک منطقه می تونن به واسطه خاک غنی تر تا ۳۰ درصد بیشتر رشد کنن و به علاوه جانوران هم منبع غذایی گستره تری داشته باشن.

شما هم می تونین از این چرخه یاد بگیرین. درست مثل جنگل ها زندگی شما هم ممکنه با مشکلات و سختی هایی رو به رو بشه. مثل ممکنه یک شغل یا یک عزیز رو از دست بدین یا توی یک رابطه سمی گیر بیوفتین اما به جای اینکه با چنین اتفاقاتی مثل یک تراژدی رفتار کنین می تونید ازشون به عنوان فرصتی برای رشد استفاده کنید. یاد بگیرید که پوست خودتون رو کلفت تر کنید، خودتون رو بهتر تغذیه کنید و در نهایت، قوی تر از قبل دوباره ظاهر بشید.

چیزهایی زیادی هستن که ما باید از پیشینیان خودمون یاد بگیریم
فرض کنید که از روی صخره ای توی ساحل استرالیا می خواین توی اب بپرین. یدفه با صحنه عجیبی مواجه می شید، یه دلفین که انگار داره مراسم خاصی رو برگزار میکنه. اول یه تیکه بزرگ اسفنج دریایی رو گاز میزنه، بعد اون رو پشت خودش میندازه و می ره کف اب.

اول شاید نفهمید چه اتفاقی داره میوفته، اما خیلی زود متوجه میشین که اون به کمک اسفنج نوعی ماهی خاص رو شکار میکنه تا یه وعده غذایی خوشمزه داشته باشه.

اما شما تنها کسی نیستید که این صحنه رو می بینید. بچه ی اون دلفین کمی اونور تر داره با دقت نگاه میکنه تا تکنیک شکار با اسفنج دریایی رو از مامانش یاد بگیره.

اون بیرون توی طبیعت هیچ منبع اطلاعاتی بهتر از بزرگ تر ها و قدیمی تر ها و ارگانیسم ها وجود نداره و توی بسیاری از گونه های طبیعی، پیرترین اعضا مسئولیت اموزش به جوون ها رو به عهده دارن.

اگه این چرخه انتقال اطلاعات شکسته بشه می تونه مشکل افرین باشه. مثلا توی افریقا شکار بی رویه فیل ها باعث شده تا بسیاری گله ها بدون رهبر بمونن. دانشمندا متوجه شدن این گله های بدون رهبر رفتارهای عصبی تری دارن، اسیب پذیرترن و سخت می تونن دووم بیارن. حتی توی یه مورد خیلی عجیب تعدادی فیل نوجوون بی سرپرست، بی دلیل به تعدادی از کرگدن ها حمله کردن و اونا رو کشتن.

اهمیت بزرگ‌تر ها برای گیاهان هم ثابته. یادتونه درباره شبکه ارتباطی درختا به وسیله ریشه هاشون حرف زدیم؟ درختان کهنسال به کمک این سیستم برای درختان جوون تر مواد غذایی می فرستن تا به رشد اونا کمک کنن. گاهی حتی ریشه های خودشون رو جمع می کنن تا جا برای ریشه درختای جوون تر باز بشه.

توی جوامع سنتی همیشه افراد کهنسال به عنوان منبع دانش شناخته میشدن و به سوالات دیگران جواب میدادن، چرا که رسیدن به اون سن به معنی داشتن تجربه های زیاد و دیدن بالا و پایین های مختلف زندگی بود. حالا چرا ما چنین کاری نکنیم و گاهی سراغ پدربزرگ و مادربزرگ ها یا سایر افراد کهنسال نریم و ازشون درباره چیزهایی که نمی دونیم سوال نکنیم؟

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید