🕊صلح، چهرهی زنانه دارد؛
رویای صلح خاورمیانه در فیلم «حالا کجا برویم؟»🕊
١. یک سال از عملیات ٧ اکتبر (طوفان الاقصی) گذشت و با اوج گرفتن جنایات جنگی اسرائیل در نوار غزه و بهویژه پس از ترور سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، دیگر کسی تردیدی ندارد که اقدامات اسرائیل میتواند به گسترش چرخهی خشونتهای افسارگسیختهای منجر شود که جنگ، تنها بخشی از آن است. در این شرایط، سخن گفتن از صلح نیز آسان نیست.
٢. صلح، نیازمند تقویت رواداری و دست کشیدن از اقتدارطلبی است. نفی هرگونه تمامیتخواهی و انحصارگرایی و ایجاد بسترهای واقعی جهت همزیستی همهی گروههای نژادی، قومیتی و مذهبی. به طور خاص در خاورمیانه، با تکثر فراوان اقلیتها و اکثریتهای گوناگون، تحقق رویای «صلح» دشوار به نظر میرسد. حتی به تصویر کشیدن این رویا و چگونگی احقاق آن نیز آسان نیست.
٣. نادین لَبَکی، نویسنده و کارگردان شهیر لبنانی، پیش از فیلم تحسینشدهاش با عنوان کفرناحوم، اثر قابل تاملی را عرضه کرده است که مستقیماً به طرح مسئلهی صلح میپردازد. پرسش اصلی حالا کجا برویم؟ که در جشنوارههای متعددی حضور داشته اما در خاورمیانه کمتر دیده شده است، چنین طرح میشود که تحقق رویای جمعی صلح، چگونه ممکن است؟
۴. روایت فیلم در یک روستای چندفرقهای در لبنان میگذرد. روستایی که استعارهای از لبنان و حتی تمام خاورمیانه است. آتش اختلافات فرقهای همواره میان گروههای مختلف ساکن روستا روشن بوده و کوچکترین اقدامی، روستا را تا مرز جنگ داخلی پیش برده است. داستان از جایی آغاز میشود که با اوج گرفتن تنشها، زنان تصمیم میگیرند برای تحقق رویای صلح، به اقدامی عملی دست بزنند.
۵. روایت پرجزئیات فیلم، به آرامی مخاطب را به این نتیجه میرساند که بسیاری از تنشها و افتراقات، از سوءتفاهمهایی نشئت میگیرد که طرفین درگیری به جای تمرکز بر حل آن، با دامن زدن به آن، بیشتر بر دامنه و عمق وخامت اوضاع میافزایند. خودسری و اقتدارگرایی و تعصب و جهل، همه دست به دست یکدیگر میدهد تا جنگ سایهی خود را بگستراند و نور صلح را در تاریکی خود محو کند.
۶. زنان، به این نتیجه میرسند که سخن گفتن از صلح کافی نیست. در گام نخست باید تصویر آرمانی از جامعهی به صلح رسیده را به رویایی جمعی و مشترک بدل کرد. و این مهم ممکن نیست مگر با گام نهادن در مسیر زیستنِ رویا که منجر به تحقق لحظه به لحظهی آن خواهد شد.
زنان، وارد فرایند بینهایتی از تلاش برای تغییر میشوند. شکست میخورند، ناامید میشوند، به آخر خط میرسند، برمیخیزند، دوباره آغاز میکنند و کم نمیآورند. در انتهای فیلم، زنان، خسته از تمام تلاشهای به ثمر نرسیده، در اقدامی استعاری، صلح را درون خودشان محقق میکنند؛ هر زن، وانمود میکند هویتِ زنِ دیگر را پذیرفته است.
٧. زنِ مسیحی حجاب بر سر میگذارد و زنِ مسلمان، صلیب بر گردن میاندازد. حلیمه، کلودیا میشود و ماری، فاطمه نام میگیرد. از مسجد، سرود مریم به گوش میرسد و در کلیسا، آیات سورهی مائده را میخوانند. در آخرین سکانس فیلم، زنانی را میبینیم که در عزای عزیزان خود که جنگ، مرگشان را خواسته است، در کنار یکدیگر به سوگواری مینشینند. مخاطب، متعجب از این دگرگونی ظاهری، گویی دربارهی دلیل تمام جنگها به تردید میافتد. اگر دیگری تا این حد به ما نزدیک است، پس چرا میجنگیم؟
٨. حالا کجا برویم؟ را در این روزها ببینیم و دربارهی آن بیندیشیم و گفتوگو کنیم. شاید ما هم نیازمند آن هستیم که صلح را در یک فرایند آرمانی اما واقعی، در زیستِ خودمان تحقق ببخشیم.
🔹اتوپیانیست؛ روحالله طالبی توتی
⭕ اتوپیا، امید، آگاهی ...
🆔 @Utopianist_Nasravi