١. با این حساب ما با سه دسته از منابع روبهرو هستیم. مقتل ابی مخنف به عنوان بیواسطهترین و واقعیترین گزارش تاریخی کامل از واقعه عاشورا، برخی نقلهای پراکنده از بخشهایی از واقعه در منابع دست اول که در ابیمخنف به آنها اشاره نشده، و مقتل قرن هفتمیِ لهوف که ترکیبی است از برآیند این گزارش ها و افزوده هایی مشکوک.
٢. در ابتدا به روش معکوس عمل میکنیم. یعنی به جای آنکه منبع متقدم (أبی مخنف) را پیش رو داشته باشیم، منبع متاخر (لهوف) را به عنوان متن اصلی - و نه اصیل - درنظر میگیریم. سپس با خوانش مقایسهای، روایات مشترک را کنار میگذاریم، با این نکته که روایت ابی مخنف از آن واقعه را میپذیریم.
٣. از میان روایات نامشترک، آن روایاتی که در منابع متقدم دیگر که همارزِ ابی مخنف هستند را نیز به روایات مشترک اضافه میکنیم. مهمترینِ این گزارشها، خطبهی زنان در کوفه است. که در لهوف هست ولی در ابی مخنف نه.
۴. حال ترکیبی از گزارشها پیش روی ماست که به صحت تاریخی بودنشان اعتماد داریم. البته به این معنی که این گزارشها جعلی نیستند و حقیقتا فردی در تاریخ، این روایت از واقعه را ارائه داده است.
۵. گام بعد، سنجش صحت محتوای این گزارشهاست. از آن رو که این مرحله به تخصص در زمینهی تحلیل گزارشهای تاریخی نیاز دارد، بهتر است به پژوهشهای صورت گرفته در این باره مراجعه کنیم. شهید مطهری در کتاب حماسهی حسینی، بخشی را به تحریفات لفظی عاشورا اختصاص داده و تلاش کرده گزارشهای جعلی در مقاتل را بشناساند. اما در این راه بیشتر به منابع متاخر نظر داشته است.
۶. دکتر رسول جعفریان در کتاب تاملاتی در عاشورا، به تحریفات تاریخی در این واقعه پرداخته و نکات ارزشمندی در باب نوع و میزان جعل در گزارشهای مقاتل ارائه داده است. با توجه به تخصص ایشان در تاریخ اسلام، ارزیابی این کتاب از گزارشهای جعلی قابل توجه است.
٧. اما شاید جامعتر و مستدلتر از این دو کتاب، بازشناسی گزارشهای جعلی در واقعهی عاشورا را بتوانیم در اثر مهدی سیمایی با نام مشهورات بیاعتبار در تاریخ و حدیث جستجو کنیم. او در این کتاب علاوه بر گردآوردن بیشتر گزارشهای جعلی، تحلیل دقیقی از علت غیرقابل پذیرش بودن هر گزارش نیز ارائه میدهد. فهرست عناوین گزارشهایی را که از دیدگاه این کتاب بیاعتبار محسوب میشوند، اینجا به اشتراک میگذارم.
٨. به عنوان مثال او گزارشی را که بیان میکند «زینب کبری در کوفه از شدت غم، سرش را به عمود محمل کوبید و خون از سرانداز وی جاری شد» چنین نقد میکند: طبق گزارشهای معتبر متقدم، کاروان اسیران بدون کجاوه و محمل به کوفه منتقل شدند، پس محملی در کار نبوده است و ذکر عمود محمل در این گزارش حاکی از جعلی بودن آن است.
٩. مهمتر از این، آن است که در گزارشهای متقدم از خطابهی زینب کبری، ذکری از سرکوفتن به محمل نیست و به ناگهان پس از چند قرن، این گزارش پدیدار میشود. از نظر تحلیل تاریخی، وقتی هیچکدام از راویان اصلیِ این واقعه، به این رخداد اشاره نکردهاند، ذکر آن پس از چند قرن، حاکی از افزودگی در واقعهی اصلیست.
١٠. به نظر میرسد که هنوز فرصت گستردهای برای بررسی و واکاوی تاریخ عاشورا وجود دارد. خوانشهای متفاوت و فراتاریخی از این واقعهی استراتژیک مذهبی، باعث شده که در مواردی، بازنمایش عاشورای تاریخی، آنگونه که رخ داده، نه غیرممکن، اما دشوار باشد.