١. در اولین گام برای تشخیص گزارشهای صحیح در مورد واقعهی تاریخی، باید منابعی را که بیشترین گزارشهای صحیح و حقیقی را در خود جای دادهاند باز بشناسیم. واقعهی عاشورا در سال ۶۱ هجری قمری رخ داده است و تا انتهای زمان حکومت مختار در کوفه که به خونخواهی امام حسین قیام کرده بود، گزارشها از واقعه همچنان زنده و در جریان بوده است.
٢. یعنی از اواخر نیمه دوم قرن اول هجری، گزارش ها از واقعه عاشورا شکل می گیرد. تا حدود یک قرن بعد همچنان میتوان به گزارشهای بیواسطه از ماجرا دست یافت. در نقل گزارشهای تاریخی، حدوداً به نسل دوم گزارشگران که با یک واسطه از نسل قبلی واقعه را گزارش کردهاند نیز اعتماد می شود، چون هنوز دسترسی به افراد ناظر و یا حاضر در آن واقعه وجود دارد. اما از این تاریخ به بعد دیگر اعتماد به ارائهی گزارشهای تاریخی صحیح نیست، مگر اینکه فرد گزارش را به نقل از دیگری انجام داده باشد. که در این صورت با بررسی های خاص و تطبیق آن گزارش با دیگر گزارشهای پیشین، میتوان آن را ارزیابی کرد.
٣. در مورد واقعهی عاشورا، با توجه به توضیحات فوق، منابعی دست اول و قابل اعتماد محسوب می شوند که نهایتاً تا نیمه دوم قرن سوم هجری، گزارشها را گردآوری کرده باشد. البته این قابل اعتماد بودن به این معنا نیست که تمامی این گزارشها صحیح است و تمام گزارشگران، واقعیت را منتقل کردهاند بلکه صرفاً به این معنیست که گزارشها جعلی نیست و خود گزارش، فارغ از صحت محتوای آن، واقعیت تاریخی دارد.
۴. اهمیت رخداد عاشورا به این اندازه بوده که در این حوالی، حدوداً ۴ یا ۵ منبع اختصاصی یا غیر اختصاصی وجود دارد که به تمام یا بیشتر وقایع مرتبط با این رخداد پرداختهاند. این منابع که هم اصالت و تاریخی بودنشان مورد تایید است و هم توسط افرادی به نگارش درآمده است که انگیزهی مشخص و خاصی در جعل تاریخ نداشتهاند، این امکان را به ما میدهد تا با بررسی تطبیقی این منابع، که البته در بیشتر موارد یکسان هستند، بتوانیم تصویر حقیقی عاشورا را بازسازی کنیم.
۵. مهمترین این منابع، مقتل ابی مخنف است که نهایتاً در نیمه دوم قرن دوم به اتمام رسیده است. گزارشگران این منبع، یا شخصا در واقعهی عاشورا حضور داشتند، یا از همراهان و نزدیکان اشخاص حاضر در واقعه بودند و یا آنچه را که به طور عمومی میان دیگران مشهور بوده گزارش کردهاند. ویژگی مهم این منبع آن است که نحوه اطلاع از گزارشها را نیز ذکر کرده است و این امکان را ایجاد کرده که بتوانیم میان گزارشهای باواسطه و بیواسطه نیز تمیز قائل شویم.
۶. چهار منبع تاریخی دیگر یعنی تاریخ بلاذری، دینوری، ابن سعد و ابن اعثم، می توانند حاوی گزارش های دسته اول از واقعه عاشورا باشند. اما نکتهی مهم اینجاست که شاکلهی اصلی این منابع نیز بر مبنای سیر گزارشها در مقتل ابیمخنف پی ریزی شده است. منابعی مانند ارشاد شیخ مفید و مقتل خوارزمی بازگویی هایی از همین منابع دسته اول محسوب می شود و اگر جایی گزارشی متفاوت نسبت به این منابع ارائه می دهند، نیاز به بررسی جدی دارد.
٧. مقتل مهم دیگری که معمولاً در ذکر وقایع عاشورا به آن استناد می شود، مقتل لهوف سید بن طاووس است. این مقتل نیز در بیشتر موارد، تفاوت فاحشی با منابع اولیه ندارد. اما چون در قرن هفتم هجری نگاشته شده به هیچ عنوان نمیتواند گزارشی مستقیم و دست اول از واقعهی عاشورا باشد. پس تمام گزارش های خاص و بدون سابقه در این مقتل محل تردید جدی است. دیگر منابعی که پس از این تاریخ نگاشته شدهاند، اصولا منبع تاریخی نیستند و قابلیت استناد نخواهند داشت.
٨. نکتهی مهم دیگر این است که بخشی از وقایع مرتبط با عاشورا، ممکن است در منابع دیگری که مشخصا به این واقعه نپرداختهاند، ذکر شده باشد. به عنوان مثال کتاب مهم و اصیل بلاغات النساء در قرن سوم، خطبهی زنان اسیر جنگ کربلا را گزارش کرده است که در مقتل ابیمخنف نیست. طبری و ابن اثیر نیز گزارشهایی پراکنده از برخی نامهنگاریها یا دیدارها ارائه کردهاند که در فهم ماجرا موثر است.