مسعود شریفی
مسعود شریفی
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

به نظرم بدانید تغییراتی مهمی در زنگیتان میدهید

سلام

چند وقت پیش یک کیلیپی رو دیدم که که می گفت اگر این سه ایه اخر سوره حشر را بخوانیدو اگر در کار یا در خواب فوت کنید توی نامه اعمالتان شهادت مینویسندکه اعبارتند از:هو الله الذي لا اله الا هو عالم الغيب والشهاده هو الرحمن الرحيم هو الله الذي لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عما يشركون هوالله الخالق والبار والمصور له الاسماء الحسنى یسبح له ما في السماوات والارض وهو العزيز الحكيم) ومعنی ان تقریبا میشه(او خدایی است که جز او معبودی نیست، اوست دانای غیب و رحیم، اوست خدایی که جز او معبودی نیست، ملکوتی و سلیم و مسلط است منزّه است خداوند متعال از آن چه که با او شریک می سازند و اوست و او زیبا ترین نام ها را دارد وانچه که در آسمانها و زمین است اورا تسبیح میگوید و اوست توانا و حکیم.) همان شب انرا خواندم و بعداز ان یک دفعه به ذهنم چیزی خطور کرد . به انجا که خداوند میفرماید (یسبح له مافی السماوات والارض:هر ان چه در زمین و اسمان هاست ، تسبیح خدا میگوید) یک هو به خودم گفتم اگر این گونه باشد تمام اتم ها هم تسبیح او میگویند. خب جسم ماهم از همین تشکیل شده است پس بدن ما هم از خود کاری انجام نمیدهد والوده به نافرمانی از دستور خداوند نمی شود. پس باید من با جسمم تفاوت داشته باشم . همون موقع پاشدم و رفتم به سمت اینه . توی اینه که نگاه کردم یادم به اون ربات هایی که تو فیلم های علمی تخیلی یک ادم، روبات رو کنترل می کرد افتاد . دقیقا (جسمم) را که از چشمانم از بالا به پایین مینگریدم خودم را این گونه و جدای از جسمم حس می کردم و(میکنم) . برگشتم به سمت رخت خوابم یک دفعه احساس کردم که خیلی محدودم و ارزش و قدرت من(روحم) خیلی بیشتر از اینهاست دقیقا مثل این که در یک روستا با امکانات و علم کم باشید و احساس کنید جای من اینجا نیست . این زنگی که امروزه ما داریم در مقابل زندگی که روحمان قرار است روزی در انجا به حیات خود ادامه بدهد تقریبا مانند تصویر زیر است. گرچه خیلی بیشتر از اینهاست . انجا بحث بی نهایت است. میتوان گفت ما تا به حال در زندان بوده ایم و هستیم چرا که این دنیا پایان پذیر است ولی انجانه.

منظورم از همه این ها این بود که روح ما با دنیایی دیگر مطابقت دارد و فعلا به وسیله جسم در این دنیا امور زندگیمان را پیش می بریم. روح ما خیلی بزرگتر از ان است که با کارا هایی که انقدر پست هستند که وجود مارا از ریشه کنده و اخرت ما را تا ابد در جهندم با شیاطین محشور میکند کوچک و خوار کنیم . لایق نیست که حتی کوچک ترین گناهی را وارد این روح ارزشمند خودمان بکنیم .از طرفی انسان جایز الخطا نیست بلکه ممکن الخطاست.ایا لایق این روح نیست بزرگ و بزرگتر شود؟ لایق این روح نیست که به اهدا بزرگ بشریت کمک کند؟ چرا، لاق این روح است که خود را که پاره ای از روح خدا است به او متصل کند. ما روزی به این دنیا امده ایم و با اعمالمان فقط گوشه ای از رحمت پرود گارمان را صاحب می شویم تا اخرتمان را اباد کنیم اما این رحمت کمش هم بسیار بسیار است.انسان هم نباید باکارهای ناپاک ، خود را الوده سازد و نه ان قدر غرق اعمالش باشد که غرور در وجودش پدیدار شود. همه انسان ها اگر عمل بد انجام بدهند تنها در باران رحمت در اخرت الهی ظرفشان را کوچک کرده اند و انسان های با ایمان بااعمالشان ظرفی بزرگ در بر دارن تا رحمت خدا بیشتر شامل حالشان شود. ما از خدا بودیم که به این دنیا امده ایم. و قرار است چنی بعد بعد نزد خودش برویم .(انا لله و انا الیه راجعون) پس خودمان را اماده یوم الحساب کنیم .

روح
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید