ویرگول
ورودثبت نام
مجتبی قیاسی
مجتبی قیاسی
خواندن ۱ دقیقه·۱۲ روز پیش

از امروز

سلام خوبی امیدوارم حالت خیلی خیلی خوب باشه

عیدت مبارک که بزرگترین عید هست و میدونم که شما هم حال دلت خیلی قشنگه

نمیدونم چطور میتونم واست توصیف کنم حال دلمو نمیدونب جقدر دارم لحظه شماری میکنم بشه ساعت ۶ و شروع بشه جشنمون

اخ که نمیدونی چقدر دارم لحظه شماری میکنم که شده اندازه یه دونه شربت سهیم باشم تو جشن عید غدیر

لطفا دعا کن واسمون که منت به سرمون بزارن و اجازه بدن ما هم کاری ونیم برای جشن بزرگ عید غدیر

میدونی خب بانی جشن حضرت زهراست

حضرت زهرا برای دفاع از غدیر جان مبارکشون رو دادن

حالا تصور کن که من که خاک پای نوکران کوی قمبر مولا هم نیستم خواسته دارم که من هم شریک بشم تو دفاع از غدیر

واقعا خیلی قشنگه این لطفی که حضرت دارن

اخه مگه میشه انقدر لطف؟

اخ که بشه جشن قشنگ باشه منت به سرمون بزارن و شده یه شربت بتونیم بدیم تو این عید

انشالله شب میام و کامل مینویسم همه چیزو

الان که دارم مینویسم به شربتایی که خریدم دارم نگاه میکنم و نمیدونی چقدر ذوق دارم

عیدت خیلی خیلی خیلی مبارک باشه عزیز گرامیم انشالله اخر کارا هم میام مینویسم واست عریز دلم

راستی چققققدر قشنگ بود چیزایی که تو کانال نوشتی چقدر من با اون عکس و شعری که زیرش نوشته بودی حالم قشنگ شد

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید