ویرگول
ورودثبت نام
مجتبا قیاسی
مجتبا قیاسی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

ای حسین جانم

خب راستش انقدر خستم که حتی نمیتونم تایپ کنم تصمیم گرفتم که از تایپ صوتی استفاده کنم

وقتی میگم خسته

شما این طوری در نظر بگیرید که حتی چشمام رو هم نمیتونم باز نگه دارم

ولی باید بنویسم

باید بگم

که بمونه که یادم نره

امشب بعد مدت ها هیئت رفتم و با روضه هر چی خوند انگار که چشمه اشکم خشکیده باشه

جتی یه قطره اشک به چشمام نمیومد و هر لحظه دنبال یه دلیل بودم که چرا این برکت اشک بر عذای سید الشهدا ازم گرفته شده

گذشت تا سینه زنی شروع شد و تو دم اول هیئت یه جایی به این نوا میرسیدیم که کل هیئت میگفت

ای حسین جانم

ای حسین جانم

ای حسین جانم

و گفتن و شنیدن همزمان نام حسین

انگار کلید قفل قلبم بود

و اشکی جاری شد و به رسم هر سال بوسیدمش

و حس کردم که امسال فقط دوست دارم اسمشو بشنوم

فقط بگم حسین ، حسین، حسین

و این حا و سین و یا و نون

خودش واسم روضه بخونه

خودش بهم درس زندگی بده

خودش دلیل سینه زدنم بشه

و خودش همه زندگیم بشه

نمیدونم اما حسم اینه که حسین حسین

همون مهر مادره

همون تکاپوی یعقوبه

و همون صدای قلب عشاق.

پ.ن: شب اول محرم امام حسین بهم لطف کردن و خبری از سلامتی کسی که نگرانش بودم بهم رسید



حسین جانمامام حسینمحرمشب اول محرمحسین
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید