ویرگول
ورودثبت نام
مجتبا قیاسی
مجتبا قیاسی
خواندن ۴ دقیقه·۸ ماه پیش

برای مادران آسمانی

برای قشنگ ترین عشقای جهان:
امروز تولد حضرت زهراست و دوست دارم برای مادرای آسمونی(عزیز و مادرجون) دو تا متن بنویسم ...
سلام عزیزِ عزیز گرامیم
این روزا روز توعه و من همه زندگیم شده جست‌وجوی لبخند تو
لبخندی که حاضرم برای دیدن دوبارش مثل فرهاد به بیستون برم و و بشم فرهاد کوه کن
یا ققنوس وار بسوزم و نهایت وجودم بشه لبخند تو
چون عصاره وجود مجتبی میشه لبخند عزیز اقدسش
کلی تو خاطرات مجتبی کوچولو  گشتم و گشتم و گشتم تا پیدا کنم روزای لبخند تو رو
و دلیل این لبخند رو ...
یادم اومد تو با دیدن سینم که قرمز شده بود از شدت سینه زنی لبخند میزدی پس شدم سینه زن امام حسین علیه السلام و به عشق خودت هر شب رو هیئت رفتم تا شد سینه زدم تا قرمزی سینم رو به تو نشون بدم عزیز گرامیم
یادم اومد تو با دیدن جورابای تو جیبم بعد نماز جماعت مسجد لبخند زدی پس یه هفته تمام نمازامو همون شکلی و تو مسجد خوندم تا دوباره لبخند تو رو ببینم
میدونی عزیز با بودنت به من چیزایی رو هدیه دادی که با کل دنیا عوضش نمیکنم
من با تو تعزیه علی اکبر علیه السلام رفتم و شدم مجنون و شیدای ایشون
من از مشت گره کرده و لذت خوردن غذا تو آشپزخونه کنار تو فهمیدم که کاخ پادشاها هم ارزشش از برکت غذا و خونه تو کم تره
من از زبون تو شنیدم که حضرت زهرا سه روز روضه گرفتن و هر بار افطاریشون رو به گدا دادن و به اعتبار حرفت شدم گدای در خونه ائمه و الحمدلله برای این گدایی در خونه ائمه
تو بهم یاد دادی اگه کسی بهم رو زد حق ندارم تحت هیج شرایطی بهش نه بگم

من کنار تو یاد گرفتم که عاشق باشم
عاشق زندگی کنم و عاشقانه نفس بکشم

عزیز گرامیم تو زندگی ده ساله با تو من کلی خاطره از حرم امام رضا و تعزیه و هیئت دارم
و مگه صاحب ذهن و جان و روح و خاطراتم کسی جز خدای بالاسر هست؟
پس حتما و یقینا خود اون بالایی خواسته تا خاطرات عشقت به ائمه تو خاطرم موندگار بشه
من همیشه تو رو فقط برای خودم میخواستم.
ولی این روزا خیلی خوشحالم که تو نه فقط عزیز من و بقیه
بلکه از همه ما بیشتر عزیز امام حسین علیه السلام بودی
عزیز اقدس قشنگم نه بزار بهتر بگم عزیز دل امام حسین قشنگم
اگه شما هم دلت برای من تنگه میتونی مجتبی رو هر هفته تو هیئتا با چشم بارونی سینه سرخ شده از سینه زنی نگاه کنی و لبخند به لبت بیاد.....
نامه ای برای مادرجون
سلام ندیده ترین آشنای دنیا
من شما رو هیچ وقت ندیدم
ولی فک کنم شما هم مثل من کلی دوسم دارین
میدونید خیلی وقتا برای دوست داشتن آدما نیاز به دیدنشون نیست
من تاثیر شما و اخلاقا و کارا و ذات قشنگتون رو تو معشوق دیدم و هر چقدر که جلو تر رفتیم دیدم بیشتر دوستون دارم
میدونید شما رو به اعتبار نمازاتون تو صحن جمهوری میشناسم
و با نذری بین الحرمینتون باهاتون زندگی کردم خوشحالم که معشوق شهد عشق شما رو چشیده و به قول خودش کنارتون لوس ترین آدم ممکن بوده
خوشحالم که میشناسمتون و دعای خیرتون شده بدرقه راهم و چی از این قشنگ تر؟
میدونید روزی که از کنار معصوم زاده رد شدم حس کردم لبخندتون رو و این حس واقعا واسم قشنگ بود
تصورم از شما یه خانوم مهربون و دست و دلباز و با چشمایی به محبت و زیبایی چشمای معشوقه
حس میکنم از خونتون زندگی و برکت و عشق میباریده و خیلی وقتا اثر این چیزای قشنگ رو میبینم تو وجود معشوق
الان که دارم مینوسم خودمو کنارتون حس کردم
انگار که بهار شده و خونه تو خنک ترین حالت ممکنه و یه پتو گنده انداختم روم
بوی بهار نارنج میاد و چشمام رو که باز میکنم سماور و قوری چینی میبینم که خبر از جای تازه دم میده
و بوی نون تازه و روغن محلی تو خونه پیچیده
میدونید تصور این که این که شاید معشوق همچین روزایی رو زندکی کرده باشه به وجدم میاره و کلی لبخند رو لبم میاد
برای همه چیز از شما ممنونم و از خدا واستون همنشینی با حضرت زهرا سلام الله علیها رو میخوام .
خوشحالم که یه روز کامل از مشهد رو به نیابت از شما گذروندم امیدوارم که هدیم رو دوست داشته باشید

۴ سال از نبودتون میگذره و میدونم چشمای معشوق این روزا بارونیه

کاش بودید و فرصت دیدارتون به منم می‌رسید ولی میدونم که حالا هم کنار مایید و تک تک روزای قشنگتون کنارمون بودید و بهمون ذوق کردید


مادرجون عزیزم روزتون میارک

امام حسینحضرت زهرا
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید