ویرگول
ورودثبت نام
مجتبا قیاسی
مجتبا قیاسی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بنویسید مرا عبد اباعبدلله

بنویسید مرا عبد ابا عبدالله

گریه کن عاشق در بست اباعبدلله...

و چقدر روز ها داره زود میگذره

اونقدر زود که باورم نمیشه روز موعود رسید و قراره به حای اتفاقی که دیشب تو هیئت افتاد

از یه اتفاق تو زندگیم حرف بزنم که سال ها قبل اتفاق افتاده

چند سال قبل روز عاشورا بین دسته های سینه زنی

من بودم و یه پلاستیک بزرگ زباله

برای جمع کردن لیوان یه بار مصرف ها از روی زمین

اونقدر به خودم افتخار میکردم که حد نداشت

ازین که برای اولین بار خادم سینه زنای ارباب شده بودم همه وجودم پر شده بود از غرور

غروری که این بار به جای این که سینمو سپر کنه و نگاهم از بالا به پایین باشه

کمرم رو خم میکرد ....

یادمه اونقدر کمرم درد گرفته بود که وقتی بعد تموم شدن هیئتا خواستم سمت خونه برگردم از درد کمر اشک‌میریختم و تا چند روز نمیتونستم درست راه برم

شام غریبان نذری خونه یکی از اقوام بودیم و اونجا یکی از بچه کوچولو های به شدت با نمک فامیل میگفت ازین به بعد به جا مجتبی بهت میگم( آشغال جمع کن )

و این آشغال جمع کن مراسم حسین بودن

انقدر واسم قشنگ بود که دوست داشتم تا ابد فقط به همین اسم صدام کنه

سال ها ازین جریان میگذره

دست روزگار باعث شد توفیق داشته باشم و تعریف های قشنگی رو نسبت به خودم بشنوم

از دکتر مهربون بگیرید

تا معجزه خدا

از بهترین مشاور بگیر

تا فرشته روی زمین

و خیلی خیلی ازین حرفا که نشونه لطف بقیه بود

ولی راستش هنوز

اگه بخوام بگم قشنگ ترین تعریفی که ازم شده چیه

میگم

آشغال جمع کن مجلس اباعبدالله ...

پ.ن:خوشحالم که بعد از سال ها امسال به لطف کم شدن کرونا دسته های عزاداری به خیابون میان و دوباره اگه امام حسین لطف کنه دوباره کیسه دست میگیرم و لیوان یه بار مصرف از رو زمین جمع میکنم




امام حسینعبد ابا عبداللهمجتبی قیاسیکربلامحرم ۱۴۰۱
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید