بعد از ۴ ماه دوباره عازم مشهدیم و فردا قراره این فراق به وصال تبدیل بشه
کلی اتفاق جور واجور افتاد و کار زیارت امام رضا به مویی رسید
اما مثل همیشه وقتی کار به بند مویی رسید همه چیر معجزه وار حل شد و حالا در فاصله چند کیلومتری مشهدیم
و در جوار مزار نورانی امام زاده محمد محروم که طبق روایاتی امام رضا علیه السلام هم به سر خاک ایشون اومدن
درباره ایشون صحبت های زیادی هست که میتونید با سرچ اسم ایشون پیداش کنید
اما میدونید قشنگ ترین چیز برای من اینه که زمینی که من قراره روش صبح رو شب کنم و این متن رو مینویسم روزی متبرک به خاک قدم امام رضا علیه السلام شده و اگه تو آخرت همین یه اتفاق واسم بمونه به نظرم کافیه
تصور کنید میگن در آرزوی رسیدن غبار کوی حضرت علی ابن موسی الرضا به چشماش شبی رو در قدمگاه ایشون صبح کرد
خیلی قشنگه ها
خیلی
کلا خاک پای این خاندان شدن خیلی قشنگه و البته سخت و کیما گونه
خدا میدونه که چه نعمت بزرگیه و حداقل من میدونم که چقدر نالایقم برای این نعمت
اما دل بنده اگه به لطف ارباب خوش نباشه به چی باشه؟
بگذریم
خلاصه کنم
هزار و یک اتفاق افتاد و آخر ماجرا
من بودم و مجاورت امام زاده ای که رنگ و بوی خاک پای حضرت سلطان آقا علی ابن موسی الرضا رو داره