ویرگول
ورودثبت نام
مجتبا قیاسی
مجتبا قیاسی
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

دو تا خبر خوب

بسم الله الرحمن الرحیم

خب اول اینو بگم که یادته دعای چهل مومن رو؟

خواستم بگم که دومی هم مستجاب شد که از این قدار بود که همکار مامان الان بالای ۲۰ سال از ازدواجشون میگذره و بچه دار نمیشدن و الحمدلله بچشون به دنیا اومده

و الان از ۴ دعایی که چهل مومن انجام دادن دو تاش الحمدلله براوده شده و انشالله سومی و چهارمی هم بشن

اما خبر دم ابن که نریمان پناهی اومد همدان و امشب هیئتش بودم و هب من واقعا تو مداحا نریمان پناهی واسم یه چیز دیگست و به معنی واقعی کلمه یکی از ارزوهام بودن رفتن تو هیئتش

و الحمدلله امام حسین علیه السلام راهم دادن تو هیئتشون و نمیدونی چقققققققدر قشنگ بود

اونقدر قشنگ که حد نداره

خب میدونی من مثلا یه هیئت رو معمولا میگفتم به جای مثلا عزیز اقدس

یا به جای مادرجون

ولی این بار اونقدر این هیئت پر بود از قشنگی که هر چند دقیقه ایش رو به یاد یکی از عزیزامون سینه زدم یا چشمام بارونی شد

برای تو بابا مامان

برای مادرجون که خودشون اصلا هواشو داشتن یه نقداری نریمان ترکی هم خوند

برای عزیز اقدس که واقعا حس میکردن الان دارن بهم با همه وجودشون ذوق میکنن

برای بابا مامان زهرا و دایی علی عمو محمد هم سینه زدم حتی برای اقا منصور دوست بابا هم سینه زدم چون واقعا خودشون انگار حواله میکردن

اونقدر شوق داشتم برای هیئتش که از دو شب قبل مامان تو تماسا میگه کی میری هیئت یا زهرا امروز میمفت داری میری هیئت درسته؟

خلاصه عزیز گرامیم خیلی خیلی خیلی قشنگ بود

اخرش هم واسمون کلی حرف زد و نصیحت کرد

منم امشب رو میشه گفت یه دعا داشتم اونم خوشحالی تو بود انشالله

اینجا رفتم بهش اون پولت رو که نگه داشتم پشت گوشیم دادم گفتم تبرکی باشه

گفت که من مگه کیم که بخواد تبرک باشه برو بزنش پرچم امام حسین علیه السلام تبرکه

گفتم که شما از تفست الان چند ساعته داره اسم امام حسین بیرون میاد معلومه که تبرکه بعد گفت اره اسم امام حسین تبرکه

بعد گرفتش و گفت حسین و بهم دادش

خیلی خیلی خیلی خیلی به دلم نشست تک تک رفتاراش

واقعا نباید بخونه ولی عشق باعث میشه بخونه

یه ریش کلا تخلیست واقعا شاید با یه سرما خوردگی هم از ما بیوفته ولی چند ساعت خوند واسمون

اخرش هم که خواست بره پشت سرش بودم و چند قدمی همراه شویم و بعد رفت تو سرداب امام زاده که خب دیگه ما نرفتیم

خلاصه کنم که امشب شب قشنگی بود عزیز دلم خیلی قشنگ ار اون شبا که حس میکردم که بوی بهشت داره استشمام میشه

تو راه برگشت هم رعد برق زد و بارون بهاری شب قشنگم رو قشنگ تر کرد

انشالله که حاجت روا باشیم...


منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید