ویرگول
ورودثبت نام
مجتبا قیاسی
مجتبا قیاسی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

سلام بر حسین


محرم نزدیکه و شهر بوی حسین گرفته

بوی سنج و دهل و دمامه

بوی سینه زنی و اشک و لطمه

بوی نذری و شربت و چای

بوی پیرهن مشکی و پرچم عزا و گل(تو اینجا روز عاشورا مردم به لباسشون گِل میزنن به نشونه عزا)

و از همه مهم تر بوی اونایی که باید باشن و نیستن

رفتن و خاطره هاشون تو مجلس عزای حسین فقط مونده

برای من محرم یعنی

اشکی که به صورت عزیز میومد تو مراسم تعزیه

پولی که هر سال تو مجلس علی اکبر به مجلس تعزیه میداد

اسپندی که روز تاشوعا و عاشورا میومد جلوی هیئتمون میزاشت

و پارچه نیم سوخته که به عنوان تبرک از خیمه های نمادین روز عاشورا، عزیز با خودش میاورد و بهم میداد واسه برکت درسم

عزیز رفت

اما با خودش کلی خاطره گذاشت که نتونم حتی یه لحظه هم تو مراسم محرم از عزیز جدا بشم

عزیز رفت اما بهم یه هدیه بزرگ داد و اون عشق به حسین بود

یه عشق ناب و بی همتا

عزیز رفت اما تا همیشه بهم یاد داد

که (آرام جانم حسین)

عزیز رفت

اما من تو تک تک سینه زدنام

لطمه زدنام

و اشکایی که میریزم ، کنارم حسش میکنم

این روزا به شوق دیدار دوباره عزیز اما

لحظه شماری میکنم برای غم حسین

و اصلا حسین جنس غمش فرق میکند


میخوام خدا رو یه چند چیز قسم

محرمامام حسیننهاوندتعزیهعزیز اقدس
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید