ویرگول
ورودثبت نام
مجتبی قیاسی
مجتبی قیاسی
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

شب اول مشهد

پیش نویس:من تا دلت بخواد تو حرم امام رضا چشمام بارونی بوده

ولی با خوندن پیامت

واسه اولین بار تو هتل هم چشمام پر از اشک شوق شد ...

بعد زیارت ساعتای ۴ برگشتم سمت خونه تا حموم برم و بعد دوباره برگردم سمت حرم

و بعد حموم از خستگی خوابم برد و وقتی بیدار شدم ساعت ۷ شده یود حاضر شدم و رفتم سمت حرم و یکی دو ساعتی کنار چایخانه حضرتی بودم و زنگ میزدم خانواده و بقیه تا با امام رضا صحبت کنن

بعد برگشتم سمت خونه و غذا گرفتم(لیالی لبنان) به پیک انعام فک ‌کنم زیاد دادم چون کلی خوشحال شد و بهم زیارت قبولی گفت و کلی دلم آروم شد از این اتفاق و شاید همین خوشحال شدن پیک باعث شد اونقدر غذا واسم قشنگ باشه ولی در هر حال دعاهای رو واقعا دوست داشتم ...

بگذریم ساعت حدودا ۱۱ و نیم اومدم حرم و یه ساعتی تو صحن پیامبر اعظم که این روزا از همیشه خلوت تره قدم زدم و بعد هم زیارت

تو زیارت اولم روضه حضرت رقیه(س) گوش دادم و واقعا الله اکبر از لذت شنیدن روضه تو حرم امام رضا علیه السلام

بعد هم اومدم یه مقدار تو مدرسه پریزاد نشستم و به معنی واقعی کلمه فقط نشستم و دلم رو امام رَا علیه السلام سپردم تا آروم بشه

نزدیک اذان هم رفتم زیارت و این بار روضه حضرت عباس علیه السلام که حس خیلی خیلی قشنگی داشت بعد هم رفتم صحن گوهرشاد ویس گرفتم و با همه وجود گفتم خدایا شکرررررت

صحن گوهرشاد
صحن گوهرشاد

بعد هم رفتم دوباره ه زیارت و ساعتای حدود ۶ اومدم بیرون و شروع کردن ویس گرفتن که خلاصه صحبتام این بود :

ممنون که اومدی و زندگیم رو رنگی کردی و هزار هزار هزار الحمدلله برای بودنت .

و وسط ویس گرفتن ها چشمم به یه صف طولانی افتاد دیدم دارن تو چایخانه صبحانه میدن

و خب این عدسی برای من شد قشنگ ترین صبحانه دنیا اونقدر که اشک شوق بریزم و کل مسیر برگشت رو زیر لب زمزمه کنم خدایا شکرررررت

الانم اومدم خونه و میخوابم انشالله تا بعد از ظهر چون واقعا نمیتونم شبای حرم رو از دست برم ساعت خوایم رو عوض کردم



امام رضازیارتاشک شوقبرگشتم سمتحرم امام
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید