پیش نویس:من تا دلت بخواد تو حرم امام رضا چشمام بارونی بوده
ولی با خوندن پیامت
واسه اولین بار تو هتل هم چشمام پر از اشک شوق شد ...
بعد زیارت ساعتای ۴ برگشتم سمت خونه تا حموم برم و بعد دوباره برگردم سمت حرم
و بعد حموم از خستگی خوابم برد و وقتی بیدار شدم ساعت ۷ شده یود حاضر شدم و رفتم سمت حرم و یکی دو ساعتی کنار چایخانه حضرتی بودم و زنگ میزدم خانواده و بقیه تا با امام رضا صحبت کنن
بعد برگشتم سمت خونه و غذا گرفتم(لیالی لبنان) به پیک انعام فک کنم زیاد دادم چون کلی خوشحال شد و بهم زیارت قبولی گفت و کلی دلم آروم شد از این اتفاق و شاید همین خوشحال شدن پیک باعث شد اونقدر غذا واسم قشنگ باشه ولی در هر حال دعاهای رو واقعا دوست داشتم ...
بگذریم ساعت حدودا ۱۱ و نیم اومدم حرم و یه ساعتی تو صحن پیامبر اعظم که این روزا از همیشه خلوت تره قدم زدم و بعد هم زیارت
تو زیارت اولم روضه حضرت رقیه(س) گوش دادم و واقعا الله اکبر از لذت شنیدن روضه تو حرم امام رضا علیه السلام
بعد هم اومدم یه مقدار تو مدرسه پریزاد نشستم و به معنی واقعی کلمه فقط نشستم و دلم رو امام رَا علیه السلام سپردم تا آروم بشه
نزدیک اذان هم رفتم زیارت و این بار روضه حضرت عباس علیه السلام که حس خیلی خیلی قشنگی داشت بعد هم رفتم صحن گوهرشاد ویس گرفتم و با همه وجود گفتم خدایا شکرررررت
بعد هم رفتم دوباره ه زیارت و ساعتای حدود ۶ اومدم بیرون و شروع کردن ویس گرفتن که خلاصه صحبتام این بود :
ممنون که اومدی و زندگیم رو رنگی کردی و هزار هزار هزار الحمدلله برای بودنت .
و وسط ویس گرفتن ها چشمم به یه صف طولانی افتاد دیدم دارن تو چایخانه صبحانه میدن
و خب این عدسی برای من شد قشنگ ترین صبحانه دنیا اونقدر که اشک شوق بریزم و کل مسیر برگشت رو زیر لب زمزمه کنم خدایا شکرررررت
الانم اومدم خونه و میخوابم انشالله تا بعد از ظهر چون واقعا نمیتونم شبای حرم رو از دست برم ساعت خوایم رو عوض کردم