روز ۱۷ ام آذر سال ۱۴۰۲
من تازه با فضای مدرسه جدیدم آشنا شده بودم و برام واژه “بوت کمپ” خیلی عجیب بود؛
از قبل با ما هماهنگ شد بود که بوت کمپ سئو قراره برگذار بشه و به طبع من خیلی هیجان و حس عجیبی داشتم که مدرسمون داره همچین کاری رو برای ما میکنه.
گذشت و روز موعد فرا رسید؛ آقای محمد شایگان ارائه ای دادن راجب سئو که حتما باید یه پیش زمینه راجب این حوضه میداشتم، که هرچند بنظرم ترفندی بود که علمشون تو این حوضه رو به ما نشون بدن؛ در آخر ارائه گفتن: “ بچه ها ما یه آژانس تبلیغاتی هم داریم و میتونین بیاین و کل این مطالب رو توی ۶ ماه بهتون بصورت حرفه ای آموزش بدم”.
خب این خبر برای منی که کلا داشتم تمرین میکردم تو حوضه وب خیلی موقعیت خوبی بود، سریع رفتم پیششون و خودمو معرفی کردم، بعد اینکه برگشتم همه بچه ها گفتن نکنه ازت بیگاری بکشن، نکنه فقط وقتتو حدر بدی.
با خانواده و دبیران مشورت کردم و قرار شد برم و صرفا تجربه ای از بازار کار این حوضه کسب کنم
من با دوستم وارد دفترشون شدیم که همون لحظه اول خیلی خورد تو ذوقمون…
محیطی که بخشی دفتر وکیلی بود و دقیقا متضاد تفکرات من از یک آژانس دیجیتال مارکتینگ بود.
من روز قبلش سرچ کردم توی اینترنت راجب قرار داد کارآموزی و تقریبا متوجه شده بودم چه تعهداتی دارم.
موقع امضا کردن قرار دادن ۶ ماه کارآموزی رسید و دقیقا همونجا قبطه دیگه ای خوردم بالای اون قرار داد اسم وبسایتی که از اون این فایلو دانلود کرده بودن حک شده بود….
بهرجهت، امضا کردم و بعد از اون کمی خوش و بش شوخی کردیم با دوستانی که اونجا بودن، و اینجا بود که بزرگترین اشتباهم رو رقم زدم؛ از من پرسیدن چیا بلدی و من تمام حوضه های که بلد بودم رو گفتم… وردپرس،فتوشاپ،اینستاگرام، ادیت ویدیو، عکس برداری.
این اشتباه باعث این شد ۶ ماه کارآموزیم به سخت ترین دوران زندگیم تا الان تبدیل شه.
به من خیلی سخت گذشت چون همزمان باید انتظاری که مدرسه از معدل سال پیشم داشت رو برآورده میکردم، باید به ورزش خودم میرسیدم و باید تعهداتم رو به تتیس عملی میکردم
برنامه کل روزم شده بود تا ساعت ۱۴ مدرسه، میرفتم خونه ناهار میخوردم(گاهی اوقات هم نمیرفتم خونه) میرفتم باشگاه و از باشگاه مستقیم تتیس.
و همچنین تاوان اشتباهم رو پس میدادم که برای بزرگ نشون دادن خودم هرچی بلد بودم رو گفتم و به دلیل کمبود بودجه، نیرو یا هرچی کل بار پروژه های آژانس رو دوش من بود،
طراحی وبسایت، طراحی گرافیک، عکاسی از محصولات، ادمینی اینستاگرام، طراحی های گرافیکی پیج ها، گاهی وقتا فیلم برداری حتی یکبار مدل هم شدم!!!
حرفه ای نبودن آژانس کاملا بهم ثابت شده بود و چاره ای جز
عمل کردن به تعهداتم نداشتم.
دیگه کارد به استخونم رسیده بود و کاملا اون بحث روانی داشت روم تاثیر میداشت چون قرار بود من از کارآموزی چیزی یادبگیرم،یادگیریم بر عهده آژانس باشه ولی فقط و فقط داشتم کار میکردم و همه خواسته هاشونو قبول میکردم و چاره ای جز اینکار نداشتم چون من زیر اون برگه امضا کرده بودم!
و با اینکه خیلی با مدیریت صحبت کرده بودم از سنگینی بارهایی که رو دوشمه هیچ تغییری نکرد تسک های من و گاهی وقتا شب بیدار میموندم تا تسک هامو انجام بدم چون ازم انتظار داشتن!
به من گفتن چون خیلی خوب بودی ما میخوایم کارمند ما شی و باهم ادامه بدیم، من هم هیچ دلخوشی از مدیریت نداشتم و گفتم فقط به شرطی که من صرفا طراحی وبسایت انجام بدم نه هیچکار دیگه ای!
رقمی پیشنهاد دادن که واقعا من اولش فکر کردم طنزی در کاره!!
قطعا خیلی سود برای من داشت مثل کسب تجربه و بدست آوردن نمونه کار و ارتباط با افرادی که خیلی جاها تونستن کمکم کنن.
و بنظرم مهم ترینش این بود که فهمیدم توانایی فشار حداکثری رو دارم و میتونم خودمو با هر شرایطی وقف بدم.
اگر نظر من رو میخواین کارآموزی عالیه، اما اگر کادر،مناسب باشن، یادگیری داشته باشین، و لذت ببرین از ثانیه های که دارید کار میکنید.
یا حق.