احتمالا همه تون تاحالا چندباری به اتوشویی رفتین مخصوصا اونایی که متاهل باشن کت و شلوار دومادی و لباس عروس خانوم شاید اولین تجربه ورود به دنیای هرروز اتوشویی رفتن باشه.
راستش ما خانوادگی یه کم زیاده روی میکردیم در اتوشویی رفتن و هربار میرفتیم مهمونی یا مسافرت تموم لباسای بیرونی رو میبردیم اتوشویی.
مثلا نفری چارپنج تا لباس میشد و بعدم دوباره هفته ای یکبار لباسا رو جمع میکردیم و میبردیم اتوشویی.
این داستان برای من زمانی متوقف شد که هم تعداد سفرهام زیادتر شد و دیگه نمیتونستن اینهمه برم اتوشویی و هم اینکه یه اتوی بخار خریدم و خودم انجام میدادم.
تا اینکه ما تصمیم گرفتیم بریم یه سفر و خب سفر توی این فصل یعنی یه عالمه کاپشن و پوتین و کت و .....جمع کنی ببری
منم گفتم برم کاپشن و پیراهنامو بدم اتوشویی که با بقیه وسایلم مرتب باشه .
خیلی شیک و مجلسی رفتم و لباسارو تحویل دادم و گفت دو روز دیگه آماده میشه منم صبح آماده شدم و رفتم که لباسارو بگیرم.
فیش رو تحویل دادم و منتظر شدم بعد پنج دقیقه لباسا آماده شد و فیش پرداختی رو داد دستم که کارت بکشم .
من نمیدونستم این مبلغ به ریاله ؟به تومانه؟به دلاره به چیه
آخه دو تا پیراهن و یک کاپشن و یه دونه کت بشه550000 تومان ؟؟؟؟؟????
نمیدونستم چیکار کنم
یه حال عجیبی بود توی یه لحظه چندتافکر اومد تو سرم
لباسارو بیخیال بشم و برم
یارو رو بکشم و برم حبسشو بکشم
پول لباسارو بدم تا آخر ماه سماق بِمِکم
زنگ بزنم شرکت و درخواست وام فوری فوری کنم
که یکهو آقای گفت خانوم دستم خشک شد لباساتون رو بگیرین
لباسارو گرفتم و آقاهه گفت:امروز به مناسبت تولد نوه ام همه لباسارو رایگان میشورم و اتو میکنم شماهم جزو این دوستانی پول نمیخواد بدین ،بعد ده سال دخترم بچه دارشده و تنها نوه منه.
توی دلم گفتم :خدا خیرت بده بچه جان؛?
قشنگ معلومه که تو آینده روشنی داری و قراره حلال مشکلات باشی .
رو کردم به آقا و گفتم مبارک باشه
آقاهه با تعجب نگام کرد و گفت:چی مبارک باشه خانوم؟
همین دیگه که صاحب نوه شدین??
نوه؟من زن و بچه ندارم خانوم ک بخوام نوه داشته باشم .لطفا حساب کنید بقیه هم منتظرن.
لپام سرخ شد و اومدم کارت بکشم که یکهو برق رفت
آقاهه گفت:نقد دارین ؟گفتم نه کارته
گفت:خب پس لباسا بمونه تا برق بیاد ،ببخشیدا
گفتم :اما من مسافرم باید برم
گفت:شرمنده اما برق نیست که کارت بکشین خب من همیشه توی کیفم پول مبادا دارم چک پولا رو درآوردم و شمردم و گذاشتم روی میز و لباس رو برداشتم و اومدم بیرون.
هنوز کامل دربسته نشده بود که دوباره آقاهه گفت خانوم:مشخصات بفرمایید توی سیستم ثبت کنم برای هدایا و نمیدونم چی چی
اینقدر بهم برخورده بود که گفتم :نمیخوام
درو بستم و اومدم بیرون
حس خیلی بدی داشتم ،گرون شدن بیش ازحد خدماتی که اصلا vipنبود،رفتار زشت اون فرد و اشتباه خودم که میتونستم بدون تنبلی خودم انجام بدم باعث شد که اصلا از کاری که انجام دادم لذت نبرم.
چقدر مهمه این اخلاق و رفتار که میتونه یک کسب و کاررو نابود و یکی رو به اوج برسونه.شاید رفتار اون فرد باعث میشد من اینقدرم احساس بدی نکنم اما خب این کارو نکرد.
اما در کل خیلی دارم به ایده یه شغل جدید به جای اتوشویی فکر میکنم و فکر کنم اگر واقعا مجبور نباشم هرگز پا نمیزارم توی این منطقه ناامن.
و قربون اتوبخار خودم برم هزاربارررررر